این چنین است رهبران طالب

موفق افغان

اشرف غنی احمدزی رئیس ادارهء کابل به تاریخ 9 حوت مصادف با روز ملی نیروهای امنیتی و دفاعی در جمع نیروهای امنیتی ادارهء کابل حین سخنرانی، رهبران طالبان را متهم به عیش و نوش در زندگی کرد و گفت که فرزندان آنان در ناز و نعمت قرار دارند و حساب های بانکی  شان در خارج انباشته می شود مگر آنان یک تعداد مردم را فریب داده و با استفاده از نام مقدس دین ابزار نا امنی و جنگ را فراهم می سازند. وی افزود که چهره گروه طالبان برای هیچ کسی پوشیده نیست و برهمه روشن است که حمایت کنندگان این گروه کدام کی ها هستند.

معلوم نیست این سخنان اشرف غنی همچو عادت همیشگی اش ناشی از اثرات جوش و جذبهء سخنرانی بوده یا اینکه هنگام سخنرانی به حال نبوده است ورنه چنانچه وی خود اعتراف کرده است چهره طالبان بخصوص رهبران آنان، زندگی، فرزندان و دارایی شان به تمام جهان واضح و آشکار است.

رهبران طالبان کسانی هستند که با وجود درک کامل اوضاع و ضعف نیروهای خود در مقابل امریکایی که تا به دندان مسلح با پیشرفته ترین و خطرناکترین اسلحه و تکنالوژی میباشد دفاع از دین و احکام شرع را که منجر به از بین رفتن حکومت و مقام های دولتی شان می شد ترجیح دادند. قبل از حملهء امریکا بر افغانستان، جهان شاهد پیشنهاد های گوناگون از قبیل به رسمیت شناختن حکومت طالبان توسط جهان و ملل متحد، رفع تحریم ها و محاصرهء اقتصادی، ارسال کمک های اقتصادی وغیره بود و همزمان این پیشنهاد پیامی را با خود داشت که در صورت عدم پذیرش آن طالبان منتظر عواقب وخیم و شکست عبرتناک خواهند بود. ایمان قوی و متین رهبران طالبان بود که با وجود مشکلات شدید اقتصادی در کشور و پیشبرد امور حکومت با عواید خیلی محدود گمرکی و کمک های تجار ملی این پیشنهاد را که در بدل تسلیم شدن به خواهشات کفار و تسلیمی مسلمانان به آنان بود نه تنها رد کردند بلکه ملا محمد عمر مجاهد رهبر طالبان سخن مشهور تاریخی خودرا ایراد نمود و گفت که امریکا ما را به شکست وعده می دهد و خداوند متعال ما را وعدهء پیروزی و کامیابی می دهد، ببینیم که کدام یک از این وعده ها درست است.

اگر رهبران طالب، عیش و راحت دنیا را در پهلوی حکومت با پشتیبانی جهانی و کمک های اقتصادی میخواستند، این فرصت طلایی برای شان میسر بود و هیچ مانعی بجز حکم شرع الهی در راه پذیرش این پیشنهاد وجود نداشت مگر چون آنان معتقد و متعهد به تنفیذ حکم شرع بودند و در زمان حکومت و اقتدار خود نیز خیلی مسکینانه و فقیرانه زندگی کردند، اندکی دربارهء عیش و راحت فکر نکردند بلکه حکم شرع را در خصوص موضوع واضح دانسته و خودرا پابند به تنفیذ آن دانستند.

سپس اگر رهبران طالبان بعد از ایجاد حکومت دست نشاندهء امریکا در افغانستان و سرازیر شدن دالرهای بی حساب به کشور، دست از جهاد و مقاومت بر می داشتند و تسلیم خواهشات نفسانی می شدند، مانند رهبران منتسب به جهاد که اکنون در صف مقابل قرار دارند از عیش و عشرت فراوانی در بدل تنازل از دین و در سایهء اشغال مستفید می شدند، مگر با وجود اینهمه عیش و عشرت، قصرها و موترهای زره، پول های دالر و مقام های دولتی، زندگی با عزت جهاد را در قله های کوه ترجیح دادند و شکم گرسنه و پای لچ برای شان محبوب تر از آنهمه ناز و نعمتی بود که در بدل آن بیش قیمت ترین دارایی خودرا که دین مبین اسلام است از دست می دادند. نه تنها مال و جاه، مقام و کرسی، قدرت و صلاحیت نتوانست مانع اتخاذ مسیر جهاد و مقاومت علیه اشغالگران صلیبی توسط آنان گردد بلکه آنان جان های شیرین خود و اعضای خانوادهء خودرا نیز در این راه قربان کردند. بگونهء مثال ملا محمد عمر مجاهد در اولین حملات اشغالگران امریکایی خانم و بعضی از اعضای دیگر خانوادهء خودرا از دست داد. مولوی جلال الدین حقانی جگر گوشه های خودرا قربانی این راه کرد، ملا اختر محمد منصور جان خودرا فدای هدف والای شرعی و جهادی خود کرد، و به همین منوال صدها طالب دیگر که می توانستند زندگی پر امن و آرام و آسوده داشته باشند، شهادت را بر آن چنان زندگی ترجیح دادند.

رهبران طالبان به اعتراف دشمن تا آخرین لمحه شانه به شانه همراه با مجاهدین خود در سنگرهای جهاد زیر بمباردمان شدید دشمن و تعقیب هوایی و زمینی باقیماندند، در همین خاک و در همین سنگرها جان دادند، زخمی و اسیر شدند، مشکلات و مصائب را متحمل شدند مگر هرگز این مشکلات باعث اندک تنازل از موقف اصولی و شرعی شان نگردید.

به همین شکل خانواده ها و فرزندان رهبران طالب در پهلوی آنان قرار گرفته و مواجه با همین مشکلات شدند. خانواده های بزرگان طالب اکنون نیز در همان فقر و بیچارگی زندگی می کنند. در طول 16 سال کسی نتوانست ثابت کند که یکی از اعضای خانواده های رهبران طالب در خارج و یا داخل کشور زندگی مرفه و آرام داشته است و یا فرزندان شان در زندگی با آسایش به سر می برند و یا در پوهنتون های داخلی و خارجی با پرداخت هزاران دالر تحصیل می کنند. رهبران طالبان فرزندانی همچو مولوی محمد یعقوب، مولوی انوار الحق مجاهد، سراج الدین حقانی، انس حقانی وغیره دارند که در همین سنگرها مصروف تعلیم و جهاد بوده اند و همه آنها هدف دشمنان بوده و هیچ یک از آنان نمیتوانند همچو افراد عادی در مجتمع زندگی کنند زیرا آنان مورد پیگیرد دشمنان داخلی و خارجی قرار اند.

اگر رهبران طالب و یا اعضای خانواده های شان چنانچه ادعا صورت گرفته است می بودند اکنون ما شاهد شهادت ها و اسارت ها در حق آنان نمی بودیم. دشمن دروغگو غافل از این حقیقت است که ملت افغانستان شهادت ها، اسارت ها و تکالیف رهبران طالب را در افغانستان، پاکستان و گوانتانامو فراموش نکرده است. اگر آنان در بستر های نرم و گرم خواب می بودند به شهادت نمی رسیدند و یا تا کنون در زندان های دشمن به سر نمی بردند.

سپس یک فرق خیلی مهم و بزرگ میان رهبران طالب و رهبران مخالف شان اینست که اکثریت رهبران طالب بدست سرسخت ترین و لدودترین دشمنان اسلام، توسط شلیک مستقیم یهود و نصاری، به شهادت رسیده اند و حتی در شلیک این مرمی ها به سینه های رهبران شهید امارت اسلامی کسانیکه ادعای اسلام و مسلمانی دارند سهم نداشته اند، بگونه مثال میتوان از رویداد های شهادت امیر المومنین ملا اختر محمد منصور و شهادت ملا عبد السلام والی کندز یاد آوری کرد.

اینهمه در حالی صورت می گیرد که رهبران منتسب به جهاد و مدعی دفاع از حریم کشور، خود و وطن را در مقابل پول ناچیز و کرسی های موقت فروختند و بیگانگان را اجازه دادند تا در عزت، ناموس و عفت کشور تصرف مالکانه کنند. آنان در عیش و نوش و زندگی مرفه و با آسایش های فراوان چنان مصروف شدند که آه، ناله و فغان طفل، زن و پیر مرد افغان به گوش شان نرسید بلکه آنان را همه تروریست و دهشتگرد خواندند و از باداران خارجی خود خواستند تا بم های بزرگتر برای از بین بردن نسل آنان پرتاب کنند.

خانواده های بیشتر این رهبران در خارج از کشور زندگی دارند و تابعیت های کشورهای اروپایی و امریکایی دارند. فرزندان اغلبیت آنان چی در داخل و چی در خارج مشغول دنیا و فحاشی و عیاشی شدند و عده یی از آنان به شغل ها و رشته هایی رو آورده اند که نه تنها از نگاه شرع حرام بوده بلکه در مجتمع افغانی نیز عیب و ننگ پنداشته می شود. و برخی از این رهبران در حالی مورد هدف مجاهدین قرار گرفته و کشته شدند که مصروف خدمت به اشغالگران و بر آورده شدن آرمان های دموکراسی و کفری بوده اند و با خاتمه مشکوک این دنیا را ترک گفتند.

ادعای اشرف غنی مبنی بر انباشتن پول های رهبران طالب در خارج از کشور را هیچ عاقلی نمی پذیرد و شاید دشمنان طالب نیز بر این ادعا خندیده باشند. این دروغ و افترا هنگامی بر رهبران طالب بسته می شود که ادارهء اجیر کابل غرق در فساد بوده و رهبران آن بر ضد یکدیگر اسناد دزدی را در پارلمان تقلبی و محاکم تزویر تقدیم می کنند. والی ها، وزیر ها، مستوفی ها و رؤسای ادارات با جوال های دزدیده شدهء شان افشا می شوند. عده یی از بزرگان این اداره بعد از ختم دورهء کاری خود بکس های مملوء از پول را به خارج از کشور انتقال می دهند در حالیکه با دست خالی و با لباس تن شان وارد کشور شده بودند.

این ادعا در وقتی صورت می گیرد که رهبران این ادارهء اجیر زمین و خانه و بلندمنزلی را در کشور بدون غصب و چور نماندند. ملکیت های شان در داخل و خارج از کشور قابل شمار نیست. به مشکل وزیر، والی و یا وکیل پیدا می شود که در دبی ملکیت و تجارت نداشته باشد. اما تا کنون کسی جرأت این دروغ و افترا را نیز کرده نتوانست که رهبران طالب در داخل کشور ملکیتی از دست آورد دوران حکومت خود و یا دوران جهاد کنونی داشته باشند و ملکیت در خارج از کشور اصلا قابل تصور نیست.

اگر به همین شکل به مقایسه میان رهبران طالب و رهبران ادارهء فاسد و اجیر کابل بپردازیم شاید صفحات زیادی مملوء شوند اما این مقایسه به خاتمه نخواهد رسید زیرا مقارنه میان دو چیز مشابه صورت می گیرد اینجا که اصلا مشابهتی، نه از قریب و نه از بعید، میان آنان وجود دارد. پس بعد از این مقارنه مختصر، این سطور را به شعر عربی خاتمه می دهیم که شاعر بعد از ذکر شمائل و صفات حمیدهء آباء و اجداد خود می گوید:

أولئك آبائي فجئني بمثلهم ******** إذا جمعتنا يا جرير المجامع

به این معنا که طالبان این چنین رهبران و بزرگان  دارد که کارنامه و صفحات تاریخ شان برای ملت، فرزندان و پسران شان افتخار می بخشد و اگر مخالفین نیز امثال آنان را دارند پس بفرمایند تقدیم جامعه نمایند و فیصله در حق آنان را به مردم مسلمان افغانستان بگذارند.

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button