در پیوند به بیانیهٔ جعلی منسوب به طالبان

محمد صادق رصاص.

همیشه خوش باوری و زود باوری از خوبی انسان نیست، بلکه گاهی از یک غریزهٔ ناشایسته‌ای سرچشمه می‌گیرد که ما آن را «حماقت» می‌نامیم. بدون شک این غریزه چنان فریبنده است که گاهی انسان‌های خوب و فهمیده هم شکار طلسم این غریزه می‌شوند، چه برسد به انسان‌های بی هدف و بی اندیشه‌ای که آنهارا قدم زدن در این وادی بیکران مجال و مجازی نیست! زیرا قوه تعقل و تفکر آنها رو به خاموشی گراییده و تا هنوز در تاریکی ویران کننده‌ای به سر مى‌برند. 

بعد از کشته شدن «قاسم سلیمانی» توسط نیروهای آمریکایی در عراق، شاهد واکنش‌ها و بیانیه‌های گسترده‌ای در فضای مجازی و حقیقی بودیم، هرکس در خور حال و به مناسبت جایگاهش از خود واکنشی نشان داد؛ دسته‌ای اظهار تاثر نموده و عده‌ای هم اظهار خوشی و رضایت کردند. هر کدام از این دو دسته مطمئنا که دلایل خاص خودشان را داشته اند و من نمی‌خواهم چیستی و چگونگی آن را در این نوشته بسط و تفصیل دهم.
یکی از ده‌ها بیانیه‌ای مزور و جعلی که در فضای مجازی و حتی فراتر از آن در سایت‌های خبری رسمی بعض کشورها و در افواهات عموم دست به دست می‌شد، بیانیه‌ای بود که ظاهرا از طرف امارت اسلامی صادر شده باشد. -امارت اسلامی افغانستان بدون تردید اینک مطرح شده و روی آن حساب می‌شود،- از این رو مشاهده نمودیم که دشمنان چگونه با اصدار چنین بیانیه‌ای به همچون اراجیف و یاوه گویی‌هایی متوسل شده اند و می‌خواهند از طرف امارت اسلامی افغانستان برای جهانیان خط و نشان بکشند که (طالبان إین جنایت را به شدت محکوم کرده و آن را یک ماجراجویی بزرگ عنوان کرده اند.)
این بیانیه در حالی وارد بازار سیاست‌های گرم منطقه شد که طالبان در مقابل کشته شدن «قاسم سلیمانی» کاملا سکوت را اختیار نموده و واکنش مشخصی در هیچ سایت رسمی و پایگاه‌های خبری خویش نشان نداده بوده اند. جان سخن اینکه اصلا بیانیهٔ مزبور ربطی به امارت اسلامی افغانستان نداشت! حالا شاید این سوال مطرح شود که اگر واقعا این بیانیه از طرف امارت اسلامی نبوده است، پس چرا طالبان برای تبرئه خویش در مقابل آن خاموشی را اختیار نموده و واکنشی از خود نشان نداده اند؛ لازم بود آن را تکذیب می‌کردند تا چنین سوء تفاهم بزرگی که حیثیت آنهارا در منطقه زیر سوال می‌برد، بر طرف می‌شد!؟ با ذکر یک مقدمه کوتاه می‌خواهم این فرضیه را اینگونه پاسخ بدهم: جهان امروزی بخاطر کثرت ابزار نقل و وفور انواع رسانه‌های صوتی و تصویری، مثل این است که یک پیام را در یک جمعی بخوانی تا همه از کنه و حقیقت آن باخبر شوند. این پدیده مردم را به گون عادت داده است که بیشتر حریص شنیدن محض خبر باشند تا کنجکاوی پیرامون صدق و کذب آن که مسیر کاربردی خبر نیز همین است. از این رو مشاهده می‌کنیم که یک خبر در وهلهٔ اول انتشارش چنان شور و غوغایی را میان مردم دنیا به پا می‌کند که به تدریج صدها و ملیون‌ها هزار دوست و دشمن با او روبرو می‌شوند؛ بدون اینکه بدانند خیزگاه و آبشخور این خبر کجاست؟ جعلی است یا واقعی؟ عده‌ای برایش دست می‌زنند و عدهٔ دیگری هم از مقالهٔ ناتمام آن کتاب‌ها درست می‌کنند. نمونه واضح این حقیقت تلخ را می‌توان در رسانه‌ای شدن توبهٔ دروغین خواننهٔ افغان «فرهاد دریا» مشاهده کرد که چگونه دروغ از آب در آمد؛ آن هم بعد از اینکه برای چند روز به شدت بازار رسانه‌ها را مشغول خود نموده بود!
و اما سکوت طالبان! دلایلی بی شماری وجود دارد که من به ذکر دو دلیل بسنده می‌کنم. اول: قطعا که این بیانیه به دست طالبان رسیده و آن را قرائت هم کرده اند؛ اما خواستند حقیقت ادعای انسان امروزی را محک بزنند که در صورت بروز چنین حوادثی چگونه عاقلانه و متمدنانه عمل می‌کنند، آنگونه که ادعا دارند. امارت اسلامی افغانستان خواست تا انسان متفکر و متمدن امروزی وجدان خویش را قاضی قرار داده و به صدایی گوش بدهد که از دل و دورنش منبعث شده است نه از فضاهای آلودهٔ سیاسی امروزی. خواست برای همه ثابت کند که انسان امروزی تا چه اندازه شایستگی آن را دارد که خود را متمدن، متفکر و اندیشمند جلوه بدهد. آیا جبهه گیری او در مقابل چنین ترفندهایی، چیزی است که شایسته و بایسته او است یا خیر!؟ آیا هر اقدام وی در خور یک ژرف نگری اساسی می‌باشد که پیامدهای محتمل را بر رسی نموده و مصیبت را قبل از وقوعش دفع کند یا اینکه وارد مخصمه شده و سپس برای نجاتش تقلا می‌کند؛ دوم: (طالبان نمی‌خواهند قربانی تنش‌ها میان واشنگتن و تهران شوند!) اینکه طالبان در ردّ و تکذیب آن بیانیه، واکنشی نشان نداده اند، بیانگر یک بصیرت سیاسی و دینی است که طالبان در اختیار دارند. علاوه بر آن خواستند از ورود نابخردانهٔ خویش به چنین بازار سیاهی خود داری نمایند که هیچ سودی برای شان جز نفرت و پیامدهای ناگوار نداشت. سکوت شان زيبندهٔ مقام بود؛ مقامی که اگر جانب بداری ایران را می‌کردند، بدون تردید نگاه‌های بسیار بدی (درونی و بیرونی) متوجه ایشان می‌شد که اصلا خوشایند نبود‌. همینگونه اگر امریکا را حق داده و کنش شان را تقدیر می‌کردند، در مخمصهٔ بدتری قرار می‌گرفتند که فعلا چندان تمایلی به آن ندارند و آن را جزو برنامه‌های روز مبادا می‌پندارند. یا هم فعلا شرایطی آنچنانی برای رو برو شدن با این حقیقت برای امارت اسلامی افغانستان مساعد نیست!

۱۴۴۱/۶/۱۱.ه‍،ق.

 

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button