دعوای اسلامی بودن نظام کابل

مولوی عبد الرحمن صمیم

در نظام فعلی همه دعوای اسلام می کنند و کسی به شعائر اسلام و احکام دین صراحتا توهین نمی کند پس چگونه می توان این نظام را غیر اسلامی خواند؟
باید بدانیم که معنای ایمان تصدیق رسول الله صلی الله علیه وسلم در هر آنچه است که از پروردگار به ایشان وحی شده است. تک‍ذیب رسول الله است اگرچه در یک جزء‌ دین باشد کفر می باشد. باین ترتیب اگر کسی %۹۹ حکم شریعت را بپذیرد ولی یک در صد حکم آنرا رد کند کافر شمرده می شود. عدهء‌ زیادی از مزدوران داخلی منکر ضروریات دین و شعائر اسلام اند و با افکار الحادی و دموکراتیک خویش مرتکب تحلیل حرام و تحریم حلال می شوند. پس ثابت است که در جملهٔ این خائنین داخلی هم عدهٔ زیادی کافر زندیق و لا دین وجود دارد، که از بین رفتن آنها یکی از اهداف مهم جهاد و شرط موفقیت آن است.
برای وضاحت مسأله کفر و ایمان باید معنای حقیقی ایمان را درک کنیم تا بدانیم که هر که نام اسلامی دارد و یا عمامه به سر می کند و یا تسبیح به دست دارد و یا ریش نمی تراشد حتما مسلمان نخواهد بود تا حقیقت ایمان در قلب وی جاگزین نباشد. به شما معلوم است که کفر اقسام مختلف دارد، که یکی کفر صریح و علنی است که در آن صورت همه مردم به آسانی کافر را شناسایی می کنند چون به صراحت منکر خدا و یا منکر رسالت و یا آخرت می باشد، ولی یک نوع دیگری کفر که خطرناک تر از کفر علنی است کفر نفاق و کفر الحاد و زندقه است. منافق کسی است که در میان مردم تظاهر به اسلام می کند، اعمال اسلام را بجا می آرد، نماز می خواند، ‌حج می کند، تسبیح و عمامه دارد، ولی در باطن به معتقدات و احکام شریعت ایمان ندارد. در میان این منافقین یک طبقه آنها خیلی خطرناک تر از دیگران اند که عقاید و افکار کفار را به رنگ اسلام به جامعه پیش می کنند، سرمایه داری را اسلام می دانند، سود را جایز قلمداد می کنند، از فرضیت جهاد علیه کفار منکر اند، دست بریدن سارقین و رجم زانیان را اعمال زشت و دور از تمدن می پندارند، معانی واضح و قطعی آیات و احادیث را تحریف می کنند، فحاشی و عریانی زنان را مظهر تمدن و حق زنان می دانند، و آنرا دست آورد خویش دانسته به آن افتخار می کنند، به احکام شریعت، علماء و مدارس توهین می کنند، و کفر و مظاهر کفر را ستایش می کنند. اینگونه افراد را در اصطلاح شریعت زندیق می نامند، که سردمداران کفر به شمار می روند، و می خواهند اسلام را تحریف کنند، ذرهٔ‌ از ایمان در قلب این ها نیست، و سزای شان در شریعت جز قتل چیز دیگری نیست، یعنی فرصت توبه مثل سایر مرتدین برایشان داده نمی شود.
کفر زنادقه محل اجماع امت است به این دلیل که آنها منکر ضروریات دین یعنی آن معتقدات و احکام اسلام اند که هر مسلمان از آن آگاهی دارد. و این به اساس قاعدهء (من أنكر أمرا معلوما من الدين بالضرورة فقد کفر) مبتنی است، و ما همه می دانیم که امور مذکوره بالا از ضروریات دین اند.
همچنان قاعدهٔ شرعی است که کسی راضی به کفر شد کافر می شود (من رضی بالکفر فقد کفر) چه رضایت به کفر خودش باشد و یا کفر دیگران، و شکی نیست که این خبیثان راضی به کفر ملت شده اند توسط تداوم اشغال و پای بوسی و بوت پاکی و کاسه لیسی امریکایی ها که در افغانستان بمانند تا نظام کفری را تداوم بخشند، جوانان ملت را از راه ایمان و اسلام منحرف کنند، و آنها را به غلامی سی آی ای سوق دهند، به جرایم اخلاقی آلوده بسازند، محبت خدا و رسول خدا را از دلهای شان بیرون کنند. پس آیا این همه رضایت به کفر نیست؟ آنهم کفر یک ملت نه کفر یک فرد. چنانچه اصحاب کهف فرمودند (إِنَّهُمۡ إِن يَظۡهَرُواْ عَلَيۡكُمۡ يَرۡجُمُوكُمۡ أَوۡ يُعِيدُوكُمۡ فِي مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدا) يعنی اگر کفار بر شما غلبه حاصل کنند شما را سنگسار خواهند کرد و یا به دین خود خواهند برگرداند که در آن صورت هرگز رستگار نخواهید شد.
این مجرمین یک نسل کامل ملت مسلمان را در معرض فتنه کفر و الحاد قرار داده اند، باعث ارتداد و نصرانیت عده یی از جوانان شدند، تا چند روزی از زر و زور باداران امریکایی خویش استفاده کرده و عیش عشرت کنند، پس چه شکی است در کفر و زندیقیت شان وجود دارد؟

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button