مصاحبه اختصاصی وبسایت خبری عزم با تحلیلگر امور سیاسی کشور حبیبی سمنگانی در مورد اوضاع فعلی کشور
عزم : آیا دور بعدی مذاکرات پر از مشکلات خواهد بود و به نظر شما مهم ترین موضوع جنجالی بین تیم های مذاکراتی کدام یک خواهد بود؟
حبیبی سمنگانی : بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
نخست احترامات و تمنیات نیک خود را خدمت کارمندان و شنوندگان محترم شکبه خبری عزم عرض می دارم. سپاسگزام که فرصتی مهیا نمودید تا پیرامون اوضاع جاری کشور صحبت نمائیم.
می آیم به پاسخ پرسش اول شما، اصلا مذاکرات برای تعیین سرنوشت یک کشوری پر جنجال همچو افغانستان، که از بیش از چهار دهه در گرداب مشکلات گرفتار است، و با توجه به اینکه نه تنها هر دو جانب با یکدیگر، بلکه جهتهای مقابلِ طالبان بین خود هم، گذشتههای تلخی داشته و اکنون هم فاصلههای عمیقی دارند، یقینا کار آسان نیست. اما امید است که از گذشتهها استفاده خوبی شود و اراده واقعی برای استفاده ازین فرصت مهم وجود داشته باشد. مهم اینست که اگر هدف بهانهگری و وقتکشی نباشد، برای همه موضوعات خورد و بزرگ جنجالی راهحل پیدا میشود. اما اگر هدف محض بهانهگری باشد ما دیدیم که روند ده روزه رهایی ۶ هزار زندانیان طالبان و دولت کابل، که پیش شرط برای آغاز مذاکرات بینالافغانی بود، ۶ ماه وقت گرفت. در حالیکه این تاخیر هیچ فایدهی به هیچ طرفی نکرد و بالاخره همهی ۶ هزار زندانیان رها شدند. البته، این ملت بود که متضرر شد.
میآیم به اینکه مهم ترین موضوع جنجالی کدام است. از نظر بنده، مهم این نیست که مهم ترین موضوع جنجالی کدام است، مهم اینست که از موضوعات غیر مهم هم، مهم ساخته میشود. مثلا درین روزها مقامات کابل پافشاری بر این داشتند که مرحله بعدی مذاکرات در کجا انجام یابد. آخرالامر آنها به این تنزل کردند که باید دور بعدی هم در قطر انجام یابد. اما آیا اگر این موضوع به اختیار خود تیمهای مذاکرات کننده گذاشته میشد و بدون رسانهیی شدن حل و طبل زدن حل میشد خوب نبود؟ اگر تیم مذاکرهکنندهی کابل توانایی تصمیمگیری در چنین موارد را هم نداشته باشد، آنها با کدام مورال بر انسوی میز مذاکرات مینشینند و در قضایای بزرگتری بحث میکنند؟ اگر کمی پیش تر برویم، چیزی که باعث تاخیر در آغاز مذاکرات شد، طلبکردنِ بهاصطلاح لویهجرگه برای رهایی ۴۰۰ تن زندانیان باقی مانده بود. آنجا هم از یک موضوع غیر مهم، مهم ساخته شد. زیرا از پیش معلوم بود که زندانیان باقی مانده حتما رها میشوند و بهانهگریها هیچجایی را نمیگیرد. بنابراین بهتر است هرگونه موضوع مهم جنجالی هم باشد بهجای بهانهگری ها و استفادهی تبلیغاتی، حل آن به دوش تیمهای مذاکراتی گذاشته شود.
عزم : شما از بهانه یاد کردید، ارگ می گوید بهانه گری کار طالبان است. شما درین مورد چه می گویید؟
حبیبی سمنگانی : ما یک نمونه و دو نمونه نه، بلکه نمونه ها و موارد زیادی داریم که بهانه گری از سوی اداره ارگ یا دولت کابل، متاسفانه، هنوز ادامه داشته است. مثلا مذاکرات در کجا باشد و نباشد. این بخشی از همان ادامه بهانه گری هاست. اگر ببینیم پیش از آغاز مذاکرات بین الافغانی، موضوع رهایی شش هزار زندانیان موضوعی بود که باید هر چه زودتر و طبق میعاد ده روزه حل می شد و اکنون ما شاهد پیشرفت بزرگی در مذاکرات بین الافغانی می بودیم.
عزم : آیا این بهانه گیری ها به هدف دوام قدرت است یا اهداف دیگری پس پرده هم دارد؟
حبیبی سمنگانی : طبعی است وقت کشی است، و هدف از وقت کشی اینست که مدت بیشتری برای دوام اشغال و زمینه بقای قدرت بی اختیار برای آن ها فراهم شود.
عزم : در حالی که آتش بس در لیست طالبان در مرتبه پایین قرار دارد ، اما در راس برنامه تیم کابل است ، آیا فکر می کنید که این فاصله بین دو طرف تفاهم را سخت تر خواهد کرد و آیا در همین حال، در مورد یک مسئله مشترک توافق امکان دارد؟
حبیبی سمنگانی : در کل، چه پیش از آغاز مذاکرات بینالافغانی، چه در جریان مرحلهی اول مذاکرات و چه درین روزها، فرق عمده بین جهت طالبان و جهتهای مقابل این بوده است که، طالبان موضوع تعیین آجندا و موارد بحث را نه رسانهیی کردهاند و نه هم ازان خطسرخ ساختهاند، البته، ذبیحاللهمجاهد تنها در یکی از مصاحبههایش گفتهاست که باید نخست بههدف اعتمادسازی بین جانبین موارد نسبتا آسان به بحث گرفته شود و آن حل شود و موضوعات مهم همچو آتشبس باید به شکل اساسی و دائمی حل شود، نه موقتی. اما جهتهای مقابل درین مورد نیز همانند سائر موارد حلقهی تنگ کشیدهاند و کوشیدهاند موضوع را با بنبست مواجه بسازند. بنابراین بهتر همیناست که این موضوع به تیمهای مذاکراتی هر دو جهت واگذار شود. امید است که آنها این مرحله را بهخوبی طی نمایند.
عزم : تیم کابل در تلاش است تا تعریف دولت اسلامی آینده را زیر سوال ببرد و می گوید طالبان سیستم اسلامی را برای آنها تعریف نکرده اند. به نظر شما هدف از چنین تلاشی چیست؟
حبیبی سمنگانی : ببینید یکی تعریف نظام اسلامی است و یکی هم نمونه عملی آن، تعریف نظام اسلامی مسئلهی حل شدهی علمی است. بلی، نمونه نظام واقعی اسلامی در جهان معاصر ناپیدا است، اما نا ممکن نیست. چنانچه مولانا عبیدالله سیندی میگوید مشکل در این نیست که ما مثالهای بیشماری از حاکمیت های خوب اسلامی داریم، اما مشکل اینست که اگر نمونهی بالفعل آن پرسیده شود، نداریم.
پس از مقاومت نزده ساله، اکنون در شرایطی قرار گرفتهاند که باید نمونه عملی نظام واقعی اسلامی را، چنانکه ارمان دیرین ملت مسلمان افغانستان است، به نمایش بگذارند. بسیاری از دموکراتان و سیکولاران، که با نام اسلام حساسیت دارند، چه برسد به نظام اسلامی، کوشش میکنند تعریف و نمونهی نظام اسلامی را با هم خلط نموده، مردم را در مغالطه بیاندازند. گویا چنانکه نمونهی آن ناپیدا است تعریف آن هم مبهم و گنگ است. برای چنین مردم باید گفته شود ناکامی نظام جمهوری غرب در افغانستان بهمعنای اینست که این نظام شاید با جامعه غربی سازگاری داشته باشد، اما چون با افکار و باورهای جامعه اسلامی افغانستان سازگاری ندارد، پافشاری بر آن سبب بدنامی و بدبینی بیشتر این نظام در جهان میگردد. بهتر است که افغانها گذاشته شوند تا به نظام دلخواه اسلامی خود، که در فقه اسلامی به تفصیل تعبیر و تفسیر شده، برسند. بسیاریها میگویند وقتیکه نمونهی نظام واقعی اسلامی در هیچ جایی جهان معاصر وجود ندارد، در افغانستان چگونه متحقق میشود. بلی، اما در طول چهار دهه در هیچ جایی دنیا دو ابرقدرت هم شکست نخورده، جای فکر اینست که آیا افغان این دو ابرقدرت را به زور مادیات شکست دادند یا نیروی معنوی؟ اعادهی نظام واقعی اسلامی یکی از عوامل و انگیزههای عمدهی قیام و مقاومت افغان ها در برابر استعمار بوده و است.
عزم : چه کسی مسئول شرایط کنونی متشنج در کشور میباشد، ایالات متحده ، دولت کابل، طالبان و یا هم استخبارات ضد صلح منطقه وفرا منطقه؟
حبیبی سمنگانی : موقفگیریهای بیجای دولت کابل سبب نگرانیهای حامیان صلح شدهاست. عاملان ترورهای هدفمند اخیر خواه هر کسی باشند و هر هدفی داشته باشند، اما روش سوال برانگیز دولت کابل بهخصوص ارگنشینان، طبعا انگشتها را بهسوی آنها بلند میکند. امروز دولت کابل با برخورد خصمانهی خود در برابر پروسه صلح، ثابت ساخته است که سلسله ترورها جزوی از برنامهی تخریب صلح است.
داود سیاوش پدر یما سیاوش به صراحت انگشت انتقاد را به سوی دولت کابل بلند می کند و عدم همکاری مسئولان د افغانستان بانک و مقامات امنیتی کابل راجع به خواسته های مشروع او، یقینا برای همگان سوال برانگیز بوده. این پرسش او یقینا منطقی است که چرا کامره های بانک، چارراهی ها، بالون فضایی و جی پی اس موتر بانک مخفی نگه داشته می شود و چرا حتی به هیئت پارلمان در زمینه معلومات داده نمی شود؟ همچنان خودکشی خواندن فوری مرگ فردین امنیتی، کارمند تلویزیون آریانا از سوی وزارت داخله اداره کابل برای بازماندگان و دوستان او سوال برانگیز بود. خانواده و دوستان وی تاکید دارند که امینی هیچ گونه مشکل روانی نداشت و یقین دارند که او خودکشی نکرده است. اما امرالله صالح پافشاری داشت، بلکه خانواده او را تهدید کرد که اگر کشته شدن امنیتی را امر مرموز بخوانند تمامی اعضای خانواده او به شمول زنان بازپرس می شوند. همچنان دیروز ذبیح الله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی در مصاحبه با رادیو آزادی انکشاف نمود که الیاس داعی، خبرنگار رادیو آزادی در هلمند، درین اواخر با سخنگوی طالبان تماس و هماهنگی خوب کاری داشت. اما گزارش های نسبتا بی طرفانه او در جنگ های هلمند و قندهار سبب نارضایتی مقامات کابل شد و شاید از همین سبب به گرفتن جان او تصمیم گرفته شد. پیش تر، پس از قتل های شهید دکتور ایاز نیازی و مولوی عزیزالله مفلح همه دیدند که از نگاه مردم و حامیان آن ها قاتل هر دو عالم دین دولت کابل بود و مردم بر علیه غنی و صالح شعار می دادند. حالا وقت آن گذشته است که اداره کابل با صدور یک اعلامیه ای خود را از سائر جنایات برائت بدهد.
انکار از وجود داعش، که موقف دیرینهی امراللهصالح و بهانهی برای نسبتدادن هر جنایت به طالبان است، اما در حقیقت بیانگر پیوند عمیق ارگ و داعش در کابل است. پیوندی که نه تنها مایه نگرانی برای شهروندان کابل شده، بلکه مقامات و ماموران ملکی اداره کابل را هم نسبت به یکدیگر بیباور ساخته و هر یکی نگرانِ جان خود شده است که مبادا فردا شکار توطئهی دیگری داعشیهای ارگ، آنها باشند.
اصلا مشکل مقامات کابل اینست که از نگاه آنها در توافقنامه دوحه چیزی برای آنها داده نشده. خروج نیروهای خارجی را آنها کاملا به زیان بلکه به معنای نابودی خود میدانند. یگانه چیزیکه برای آنها در نظر گرفته شده، مذاکرات بینالافغانی است، تا با استفاده ازان نقش خود را در افغانستانِ آینده، اسلامی و مستقل مشخص بسازند. اما آنها این فرصت را هم بهدست خود ضایع میکنند، تا در نهایت به تخریب کل پروسهی صلح منجر شود و زمینه و بهانهی دوام اشغال و بقای آنها در صحنه قدرت بیاختیار مساعد شود.
حالا اگر هر دست بیرونی هم به هدف تخریب روند صلح در افغانستان دستاندازی میکند، مقصر اصلی دولت کابل است.
عزم : در نزده سال گذشته، طالبان ضد صلح و تعلیم معرفی شدند و این اوازه های از سوی دولت کابل که طالبان ضد تعلیم هستند. اما حالا سازمان ملل می گوید که هزاران مکاتب در ساحات تحت سیطره طالبان می سازد، آیا سازمان ملل طالبان را یک نظام موازی می داند و یا دیگر اهدافی دارد؛ و چرا پیش این اقدامات نمی شد؟
حبیبی سمنگانی : این در عموم یک پیشرفت خوبی است و ازین پیشرفت باید استقبال شود، و سلسله برخورد یکطرفه در افغانستان باید پایان یابد. لهذا اگر سازمان ملل و یا هر نهاد جهان دیگر این واقعیت را درک می کنند که طالبان در افغانستان یک نیرو و واقعیت بزرگ هستند، باید به این آماده شوند که به هدف کمک رسانی به مردم مظلوم افغانستان، که تقریبا ۷۰٪ خاک افغانستان در تحت سیطره طالبان قرار دارند، با طالبان هماهنگی و همکاری داشته باشند و کمک های خود را از طریق طالبان به مردم برسانند. و درین هم شک و ترددی نیست که سازمان ها و نهادهای جهانی از اوضاع جاری در افغانستان و از احتمال آیندهء افغانستان بی خبر باشند، آن ها از همین حالا کوشش می کنند که خود را با شرایط آینده افغانستان هماهنگ بسازند و این یک کاری است که آن ها با در نظرداشت واقعیت های زمینی انجام می دهند. همچنان بالمقابل برای طالبان هم یک فرصت خوب است. چون نت هنوز یک تبلیغات بزرگ و به شکل گسترده می شد که گویا طالبان مخالف تعلیمات عصری و در مجموع مخالف انکشاف و توسعه کشور هستند. این یکنوع فرصت برای طالبان هم است که ازین فرصت استفاده سالم نمایند و برای جهان و ملت خود ثابت بسازند که اگر فرصت های سالم و مثبت میسر شود، می توانند ازان استفاده درست نمایند. بنابراین توافقی که بین یونیسیف و نهاد صحی سازمان ملل متحد با طالبان شده از هر نگاه قابل قدر و تمجید است. و این نشان دهنده اینست که طالبان شاید تعهد این را دارند که از فرصت های که در آینده میسر می شود، باید ازان برای یک افغانستان توسعه یافته و پیش رفته استفاده درست بکنند.
عزم : به عنوان یک فعال رسانه ای، اگر آزادی بیان را تعریف کنید، آیا وضعیت فعلی رسانه های کشور و برنامهای “مثل مودلینگ” آزادی بیان تلقی میشود یا خیر؟
حبیبی سمنگانی : آزادیبیان وسیلهی خوبی برای حقگویی، حقخواهی و حقرسانیاست. آزادیبیان یا آزادیفکر از نگاه اسلام حق مشروع هر انسان است. البته، محدود به مقررات شرعی.
هرچه آزادیبیان در دموکراسی غربی اگرچه ظاهرا از همه حدود و قیود آزاد است، اما در حقیقت آن هم از خود محدودیتهای دارد. مثلا رد بر هولوکاست حرف ممنوعیست که در رسانههای آزاد غربی جا ندارد، و یا تروریسم در حالیکه هنوز هم تعریف واحد جهانی هم ندارد، اما کسی نمیتواند درین مورد خلاف باورهای جامعه غربی لب گشایی بکند.
در نظام اسلامی امیر مسلمانان هم از انتقاد مستثنی نبوده و حیثیت فوقالعادهی نمیداشته باشد و بهخصوص اگر یک حکم وی خلاف قرآن و سنت باشد، نه تنها بر وی نقد میشود، بلکه توسط محکمه لغو هم میشود.
سیرت صحابه کرام نشان میدهد که خلفای راشدین مردم را برای انتقاد بر خود دعوت میدادند و عملا از تنقیدها استقبال میکردند. چنانچه ابوبکر صدیق رضیاللهعنه در خطبه ابتدایی خلافت راشده فرمودهبود: من از شما بهتر نیستم، من اگر کار خوب بکنم، اطاعت بکنید و اگر کار نادرست بکنم مرا به راه راست بیاورید.
البته، بین تنقید و توهین فرق است. تنقید کار مشروع و حتی ثواب است، اما توهین جائز نیست. آزادیبیان در اسلام تا حدی دادهشدهاست، که در خیر بشر باشد و آنجای که در ضرر باشد اجازه نیست. آنچه خلاف موازین دینی و ارزشهای ملی ما باشد آزادیبیان نه، بلکه اهانت به کرامت و حرمت جامعه انسانیست.
برنامههای امثال مدلینگ که با حضور دختران نیمهبرهنه در محضر عام بهراه انداخته میشود، هرگز آزادی بیان نیست، بلکه این بیحرمتی زنان و سوق دادن جامعه به سوی بیراهه است. این گونه موارد در گذشته هم سبب واکنش های تند ملت گردیده و حتی حاکمان قدرتمند وقت را از پا درآورده است، چه برسد به دولت بوسیده و از کار افتاده کابل.
عزم : آقای سمنگانی به اینکه دعوت وبسایت خبری عزم را قبول کردید، جهان سپاس از شما.
حبیبی سمنگانی : موفق و سلامت باشید. سپاس از اینکه فرصت دادید.