بررسی اصل مساوات در فقه و قانون

چکیده
موضوع این مقاله بررسی اصل مساوات در فقه و قانون در پرتو تحقق عدالت می باشد. عدالت و مساوات یکی از اصول بنیادین حیات انسانی و لازمه ایجاد زندگی شایسته برای نیل به آرمان کرامت انسانی می باشد. آرمانی بزرگ که در طول حیات بشری برای دسترسی به آن مبارزات و تلاش های زیادی صورت گرفته است. هرچند واژه عدالت دارای بار معنایی متعددی بوده و هر یک از فلاسفه فقهی و اندیشمندان حقوقی برای آن مفاهیم و معانی زیادی را در نظر گرفته و پیرامونش مباحث بسیاری را طرح نموده اند، اما باید یکی از تجلیات مهم عدالت را در برابری و مساوات بین انسان ها جستجو نمود. بدین گونه است که در نهضت دستورگرایی و نیل بشریت به سوی تحدید قدرت های حاکم، یکی از مهم ترین آرمان ها برقراری مساوات و برابری بین انسان ها برشمرده شده و حتی اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال 1948 میلادی منتشر گردید و به عنوان مبنای قوانین اساسی بسیاری از کشورها قرار گرفت، در ماده یک اصل برابری و آزادی را پیش بینی نموده و بر آن حکم صادر نموده است. نتیجه ای که از مباحث مطرح شده می توان گرفت این است که وجود اصل مساوات و برابری در برابر قانون یعنی وجود ضمانت اجرا و این یعنی تحقق عدالت و دیگر اینکه این رابطه میان اصل برابری و عدالت یک رابطه مستقیم می باشد.
تحلیل و بررسی
اصل مساوات و برابری نخستین پایه نظام اجتماعی اسلام و نظام حقوقی کشورها است، ادیان و مکتب های فلسفی-حقوقی دیگر در این حد برای برابری انسان ارزش اجتماعی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی قائل نشده اند و این نوع تفاوت از اختلاف بینش در شناخت شخصیت و ارزشهای والای انسان ناشی می گردد.
با مطالعه خصایص مشترک انسانی زیر می توان به عمق مسئله مساوات و برابری انسانها از دیدگاه فقه اسلامی پی برد:
1. 1. همه افراد انسان از هر نژاد و با هر نوع خصیصه مادی و معنوی، از دو انسان مرد و زن آفریده شده و نخستین مرد و زن که پدر و مادر همه انسانها هستند از نوع و طبیعت مشابه آفریده شده اند. (الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء)
2. 2. انسان به مثابه بذر و نهال است (نه ماده خام) و نسبت به شکلها، حرکتها، جهتها و عوامل گوناگون یکسان نیست. حرکت او به سمت کمال است و این جوشش و خیزش ریشه در فطرت او دارد و این خصلت بطور همگانی در عموم انسانها دیده می شود. (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه)
3. 3. گر چه انسانها بخشی از شخصیت خود را از عواملی می گیرند که در زندگی و جامعه او نقش دارند ولی بخش دیگری از شخصیت انسانها که حائز اهمیت است ریشه در سرشت آنها دارد و همه انسانها این سرمایه عظیم را از خدا گرفته اند (و نفخت فیه من روحی).
و انسانها شخصیت و وجدان فطری را قبل از آنکه شخصیت و وجدان اکتسابی را بدست آورند از پیش داشته اند و همه انسانها در این خصیصه مشترکند.
4. 4. تفاوت بینشها و اختلاف عقیده ها گرچه در میان انسانها فاصله انداخته است واز این رهگذر گروه بندیهای زیادی دامنگیر انسان گشته ولی اینگونه فاصله ها، حتی مرز حق و باطل نیز هرگز انسانها را از طبیعت همگون انسانی خارج نساخته است (و ما کان الناس الا امة واحدة فاختلفوا).
5. 5. به همان گونه که اشتراک در خصایص اکتسابی انسانی پایه های وحدت بشری و عوامل تشکل، تعاون و همکاری است همگونی در خصائص طبیعی و فطری مشترک نیز می تواند انگیزه اصیل و نیرومند در جهت مشارکت، همیاری و همزیستی باشد (فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق)
6. 6. رمز اختلافات شکلی و ظاهری در میان انسانها از قبیل اختلاف در جنس (زن و مرد)، نژاد، رنگ پوست، ملیتها و زبان را باید در اسرار و پیچیدگیهای نظام آفرینش جستجو نمود که بیش از هر چیزی معرفت ساز و عرفان زاست
(یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم) (و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لایات للعالمین).
7. 7. خداوند فرزندان آدمی را کرامت و شرافت والایی بخشیده (و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر).
و انسان را حامل امانت و سری بزرگ که آسمانها و کوهها از پذیرش آن سرباز زدند، قرار داده است. (انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان).
8. 8. همه انسانها در برابر خدا بطور یکسان مسئولند و نیز نسبت به افراد دیگر و جامعه وظائف مشترکی بر عهده دارند. زیرا همگی مخلوق خدا و عضو جامعه اند (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته).
9. 9. هیچگونه تفاوتی جز «تقوی » نمی تواند معیار تبعیض و نابرابری تلقی گردد و نابرابری و تمایز بر اساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظائف و وسیله ای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است نه عامل تبعیض در برابر قانون (ایها الناس ان ربکم واحد و ان اباکم واحد کلکم لادم و آدم من تراب ان اکرمکم عند الله اتقیکم و لیس لعربی علی عجمی و لا لاحمر علی ابیض و لا لابیض علی احمر فضل الا بالتقوی).
10. 10. ارزش هر انسانی به میزان عمل و کیفیت آن بستگی دارد.(کل نفس بما کسبت رهینه). و معیار ارزیابی هر فردی توانایی و شایستگی اوست (قیمة کل امرء ما یحسنه) و شخصیت واقعی هر انسان را باید در وجود خود او جستجو کرد
(من فاته حسب نفسه لم ینفعه حسب آبائه).
و شخصیت اضافی و اعتباری بدون شخصیت ذاتی سودی ندارد. (من ابطا به عمله لم یسرع به نسبه). و اگر از شخصیت تقوایی انسانها صرف نظر شود همه آنها علی رغم تمامی تفاوتها و اختلافهایشان برابرند. (اصل المرء دینه و حسبه خلقه کرمه تقواه و ان الناس من آدم شرع سواء).
11. 11. اسلام امتیاز طلبیهای مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم می کند. (و قالوا نحن اکثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبین قل ربی یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر و لکن اکثر الناس لا یعلمون). و برای خصائص نژادی نقشی در تقسیم عادلانه حقوق مردم قائل نمی شود (انی لا اری فی هذا الفی ء فضیلة لبنی اسماعیل علی غیرهم). و همه را در برابر قانون یکسان می شمارد. (الناس کلهم سواء کالسنان المشط). و حقوق و وظایف را متلازم و متساوی در مورد همه تعمیم می دهد. (الحق لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له). و به زمامداران و دولتمردان دستور می دهد که همه را در برابر حق یکسان ببینند.(و لیکن امر الناس عندک فی الحق سواء). و اعلان شعار مساوات را در جامعه لازم می شمارد (و اعلموا ان الناس عدنا فی الحق اسوة). (خذ سواء واعط سواء).
12. 12. تنها اختلافی را که اسلام بعنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر و عینی معنی دار می پذیرد اختلاف موجود بین زن و مرد است که از نظر فلسفه آفرینش بعنوان دو موجودی که مکمل یکدیگرند و با اختلافی که دارند مسئولیتهای ویژه ای را بر عهده گرفته اند و در نتیجه در پاره ای موارد حقوقی تفاوت دارند، مطرح می نماید. بسیاری وحدت و اشتراک دو جنس بشری در انسانیت را موجب برابری و مساوات کامل می دانند، ولی می بینیم در آفرینش، این برابری وجود ندارد. زیرا اصل تفاوت که در نظام یک سیستم مقتضای حکمت است در خلقت مرد و زن نیز اعمال شده است که نشان دهنده اختلاف نقش و مسئولیت آن دو است. از این تحلیل ما به سه بخش قابل توجه در آفرینش انسانها می رسیم:
13. 1. بخش مشترک انسانی که در همه زنان و مردان یکسان وجود دارد.
14. 2. بخش اختصاصی خلقت زنان و ویژگیهایی که در جنس زن از نظر آفرینش وجود دارد.
15. 3. بخش اختصاصی جنس مرد که از نظر خلقت او را از جنس زن متمایز می سازد.
با توجه به این واقعیت، بی شک شعار «تساوی حقوق » بصورت یک مارک تقلبی جلوه خواهد کرد که مقلدان غرب بر روی این ره آورد غربی چسپانیده اند.
وقتی ما بر اساس این تفاوتهای عینی که به مقتضای حکمت و تدبیر در یک سیستم پیچیده است، عدم تشابه حقوق زن و مرد را در پاره ای از موارد لازمه عدالت دانستیم، در حقیقت سخن ما به فلسفه حقوق مربوط می گردد که ریشه آن را باید در دو اصل توحیدی حکمت و عدالت جستجو کرد.
قرآن کریم با توجه دادن به فلسفه آفرینش زن و مرد، ما را به رمز اختلافات حقوقی فیمابین این دو جنس از انسان واقف گردانیده است. تردیدی نیست که کلیه حقوق ناشی شده از جنبه انسانیت انسان بین زن و مرد مشترک و یکسان است.
بی شک اما اگر حقایق عینی را آنچنان که هست بنگریم، ویژگیهای زن (هویت اختصاصی زن) حقوق ویژه ای برای زنان، و خصایص موجود در مرد (هویت اختصاصی مرد) حقوق خاصی را ایجاب می کند.
نادیده گرفتن اختلافهای حقیقی و عینی بین مرد و زن در تنظیم حقوق و مسئولیتهای آن دو خسارتهای جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد که هم اکنون دنیای غرب علی رغم چاره جوییها و ترمیمهایی که با استفاده از امکانات و سرگرمیهای مختلف بعمل آورده هنوز دست به گریبان آن است.
اختلاف عینی موجود بین زن و مرد در پاره ای موارد نه تنها مستلزم مسئولیتها و حقوق متفاوتی است بلکه آموزشهای اختصاصی و تربیت ویژه هر کدام را به تناسب بخشهای اختصاصی و مسئولیتهای ویژه هر یک ایجاب می نماید.
دولت ها موظف اند با رعایت موازین اسلامی زمینه های مساعد را برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او فراهم آورد و مادران را بالاخص در دوران بارداری و حضانت فرزند مورد حمایت قرار دهد و کودکان بی سرپرست را حمایت نماید و برای تضمین امنیت خانواده و حفظ کیان و بقای آن دادگاه های صالح ایجاد کند و با بیمه خاص، بیوگان و زنان سالخورده و بی سرپرست را تحت پوشش خاص قرار دهد و قیمومت فرزندان را به مادران شایسته اعطا و در جهت سود و مصلحت آنان، در صورت نبودن ولی شرعی قهری، قیمومت مادران را اولویت دهد.
نتیجه گیری
اصل مساوات در فقه و حقوق یکی از اصول مسلم پنداشته شده است. زیرا این اصل امکان دسترسی و برخورداری از یک نظام عادلانه و مسئولانه را به بار می آورد. زیرا هر یک از فلاسفه فقهی و اندیشمندان حقوقی برای آن مفاهیم و معانی زیادی را در نظر گرفته و پیرامونش مباحث بسیاری را طرح نموده اند، اما باید یکی از تجلیات مهم عدالت را در برابری و مساوات بین انسان ها جستجو نمود. بدین گونه است که در نهضت دستورگرایی و نیل بشریت به سوی تحدید قدرت های حاکم، یکی از مهم ترین آرمان ها برقراری مساوات و برابری بین انسان ها برشمرده شده و حتی اعلامیه جهانی حقوق بشر که در سال 1948 میلادی منتشر گردید و به عنوان مبنای قوانین اساسی بسیاری از کشورها قرار گرفت، در ماده یک اصل برابری و آزادی را پیش بینی نموده و بر آن حکم صادر نموده است. نتیجه ای که از مباحث مطرح شده می توان گرفت این است که وجود اصل مساوات و برابری در برابر قانون یعنی وجود ضمانت اجرا و این یعنی تحقق عدالت و دیگر اینکه این رابطه میان اصل برابری و عدالت یک رابطه مستقیم می باشد.
نوشته: څارمن بشیر احمد زرگر