حمایت از تولیدات ملی، رکن پیش رفت اقتصاد کشور است

جوامع انسانی تحت تأثیر عواملی خاص و نشأت گرفته از تجمع انسانی در یک محدوده ی جغرافیایی، همواره در حال تغییر هستند؛ تغییراتی که گاهی موجبات ترقی یک جامعه را فراهم می آورد یا سبب افول آن جامعه خواهند شد. یک جامعه در ساکن ترین حالت خود و فارغ از جهت گیری های گوناگون فکری و علمی متناسب با زمان، دست خوش تغییراتی گسترده می شود؛ جامعه ی هدف مند، جامعه ای است که بتواند متغیرهایش را کنترول کند. باورها را نه تنها تحت ‎ تأثیر زمان، بلکه متناسب با شرایط جهت دهی کند. یکی از مهم ترین و اساسی ترین ارکان یک جامعه، اقتصاد و مسائل پیرامون آن است. اقتصادی که نشأت گرفته از جمعیت، فرهنگ، منابع و سایر ارکان پیدا و پنهان جامعه است. اقتصادی که حیات یک جامعه را از نظر کیفیت و کمیت دست خوش تغییراتی اساسی و بنیادی می کند و می تواند مهم ترین کانون توجه باشد؛ یکی از عواملی که اقتصاد تحت تأثیر آن تغییر می کند، مسائل فرهنگی و زیرساختی در این حوزه است؛ بنابراین، می توان به این نتیجه رسید که برای تغییر و بهبود یک اقتصاد و نهایتاً بهبود مسیر حرکتی یک جامعه باید به مسائل فرهنگی که بنای یک جامعه را تشکیل می دهد توجه خاص کرد.
در یک نگاه موشکافانه و دقیق نسبت به فرهنگ و مسائلی که حول محور فرهنگ وجود دارد، درمی یابیم فرهنگ یک جامعه نشأت گرفته از باورهای یک جامعه است که درون یک جامعه ی کوچک تر به نام خانواده شکل می گیرد؛ به نحوی که کودکان در آغاز زندگی خود ابتدا وارد جامعه ای کوچک و تأثیرگذار هم چون خانواده می شوند؛ بدین ترتیب، تحت تأثیر فرهنگ غالب بر خانواده و هم چنین نحوه ی تربیت که برگرفته از باورهای خانواده است، در فرآیند پیچیده و در یک محدوده ی زمانیِ مشخص، شخصیتی تأثیرگذار و تأثیرپذیر اجتماعی می گردند؛ اما نکته ی حائز اهمیت در این فرآیند، نوع و محتوای فرهنگی است که به کودکان انتقال داده خواهد شد؛ یعنی فرهنگ و باورهایی که قرار است به کودکان انتقال داده شود باید هم جهت با نیازها و مقتضیات حال جامعه باشند. فرهنگ اقتصادی در جهت بنیان گذاری اقتصاد فرهنگی، باوری است که باید در قالب آموزش های خانواده محور، توسط فرد اول فرهنگی و تربیتی، یعنی مادر و خانم خانواده به سایر افراد تزریق شود؛ مادر که نقش کلیدی در تربیت فرزندان خود را داراست و می تواند مهم ترین الگوی فرهنگی در جامعه قلمداد شود و مهم ترین مسئول فرهنگی است که باید بیش از پیش به آن بها داده شود.
حمایت از تولید ملی: این امر، رکن اصلی پیش رفت اقتصاد یک کشور است. اگر کالاهای تولیدی یک کشور توسط مردم حاضر در همان اقتصاد خریداری و پشتیبانی نشوند. نهادینه شدن حمایت از تولید ملی در خانواده ها، نیازمند برنامه ریزی دقیق است و باید تلاش کرد که محصولات داخلی با کیفیت تولید شود و پاسخ گوی نیازهای جامعه باشد. مصرف کالاهای داخلی باعث کاهش بیکاری، اشتغال زایی و مهم تر از همه پویایی اقتصاد کشور می شوند.
استفاده ی حداکثری از همه ی ظرفیت ها: برای این که در کشور، اقتصادی روبه رشد داشته باشیم، باید از همه ی ظرفیت های دولتی و خصوصی، اندیشه ها و راه کارهایی که صاحب نظران ارائه می دهند و سرمایه های طبیعی که در کشور وجود دارند، به طور کامل استفاده شود. در کشور ما، ظرفیت های فراوانی برای تولید و اشتغال وجود دارد که برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید از همه ی آن ها به نحو مطلوب استفاده کرد. مشارکت مردم در فعالیت های اقتصادی نه تنها باعث شناخت ظرفیت ها و توانایی های آنان می شود، بلکه در توسعه ی اقتصادی و اجتماعی جامعه هم نقش کلیدی دارد.
روح خودباوری و خودکفایی: روح خودباوری و خودکفایی یک اصل است که با تقویت آن و شناخت ظرفیت های ناشناخته، می توانیم به سمت توسعه گام برداریم.
یکی از الزامات اقتصاد مقاومتی، توان مند کردن آحاد مردم است تا زمینه برای حضور مؤثر همه ی افراد در فعالیت های مولد اقتصاد فراهم شود؛ یعنی مردم در اقتصاد سرمایه های شان را به کار اندازند و تولید را رونق دهند. از مهم ترین نقش های مردم در اقتصاد، می توان به مدیریت مصرف و ترجیح کالاهای داخلی بر کالاهای خارجی اشاره کرد؛ یعنی تعادل در مصرف و جلوگیری از اسراف و تبذیر. اعضای خانواده باید درک عمیقی از مشکلات و راه کارها داشته باشند و در رابطه با نحوه ی درست مصرف کردن توجیه شده و آموزش ببیند. هر اندازه دانش و آگاهی خانواده ها بیش تر شود و درک اقتصادی بیش تری بیابند، به طریقه ی مصرف حساس تر می شوند.
توجه به جنبه های «مد کالا»، سبک و شیوه ی زندگی را تغییر داده است و همین زندگی سبک بندی شده، در گروه های مختلف سنی، به ویژه در میان جوانان، کمک می کند تا طرز تلقی و ارزش های آنان تعریف شود. مصرف گرایی و سبک زندگی جوانان است که هویت ها را ساخته و آنان را از دیگران متمایز می کند. در این جامعه، درجه ی انتخاب افراد به شدت افزایش یافته است. کالایی که تولید و عرضه می شود، بدون شک درجه ی انتخاب بیش تری را برای مصرف کننده قائل است. مسئله ی دیگر، رشد فردگرایی است که به تبع افزایش حق مصرف کننده پدید می آید و کالاهای جامعه ی مصرفی، چه کالاهای فرهنگی و چه غیرفرهنگی بر رشد فردگرایی افزوده اند.
نخستین گام در اصلاح الگوی مصرف، آگاه ساختن مردم در همه ی ابعاد است که مستلزم برنامه ریزی دقیق و علمی است؛ این ابعاد شامل مسئولان و مردم می شود. البته رشد بالا در خانواده و مصرف در میان زنان، ریشه های اجتماعی و تاریخی دارد؛ لذا گام اول در حذف اسراف و اصلاح الگوی مصرف، خودآگاهی است. اگر افراد خود را در مدیریت صحیح و کنترول منابع صاحب سهم بدانند، خودبه ‎خود به سوی اصلاح الگوی مصرف هدایت می شوند.
با توجه به این که اسراف در میان خانواده ها ریشه دوانده است، برای مقابله با آن باید با مدیریت زمان و صرف وقت فراوان، نتیجه ی مطلوب را دریافت کرد و در زمان کوتاه نمی توان به نتیجه ی مطلوب رسید. باید از حداقل امکانات، حداکثر استفاده را برد. هم چنین بی توجهی به منابع مالی مشکلی است که جامعه ی ما با آن مواجه است. نقش زنان در صرفه جویی و افزایش بهره وری در جامعه، مثل هزینه ی درست و بجای درآمد خانه و نیز جلوگیری از هزینه های گزاف و بیهوده و رعایت صرفه جویی و بهره وری در خانه است آن ها هم چنین بر رفتار اعضای دیگر خانواده تأثیر می گذارند و به دلیل تربیت صحیح، باعث می شوند خانواده به سمت اقتصاد صحیح برود.
فرهنگ سازی نوع پیش رفته ای از جامعه پذیری است و اولین نهادی که می تواند مؤثر واقع شود خانواده است. این روند را می توان به سایر بخش های جامعه تسرّی داد. نداشتن فرهنگ صحیح مصرف، باعث هدررفتن منابع می شود و نیمی از خانواده ها بیش از اندازه ی مصرف شان، مصرف می کنند؛ در حالی که هیچ گونه توجه ای ندارند. زنان چون محور خانواده هستند نقش بسزایی در بهینه کردن مصرف دارند و به دلیل عضویت فعال در حیات اجتماعی، می توانند با رعایت اصول صحیح و بهینه ی مصرف، مشوق سایر اعضای خانواده باشند.
نوشته:حمیدالله

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button