خونهای مُطهرِ سرزمینِ مُعَطّر

خونهای مُطهرِسرزمینِ مُعَطّ

در این سلسله عناوین، خونهای مطهر، تصحیح یک اشتباه، کفار شرافتمند، مسابقهء کشتار، حملهء صلیبیی دهم، موضع جهان اسلام، قهرمانان امریکای لاتین،ستون پنجم، یادی از ابو عاصی، را خواهید خواند.
……………………………………………..
«خونهای مُطهرِسرزمینِ مُعَطّر»
امروز آمار شهدای فلسطین که در اثرحملاتِ هوایی ارتش اشغالگرِ مجرم به شهادت رسیده اند بر 9 هزار تن بالغ گردیده است، تا دو روز قبل تنها آمار کودکانی که کشته شدند 3342 طفل گذارش شده بود،وشمار زنانی که کشته شده اند 2062 زن گذارش شده بود.
اما رهبران امریکا مرتب اعلان می دارند که طرفدار آتش بس نیستند، و می گویند حملات باید ادامه یابد.
فرعون امریکا جوبایدن گفته است وی آمار کشته شدگان فلسطینی را باور نمی کند، لهذا نیازی به توقف حملات هوایی نمی بیند.
گفتنی است که وی تحویل غزه به موصل را برای اسرائیل پیشنهاد داده بود.
اينها مدرسين حقوق زن و كودك اند.
………………………………………
«تصحیح یک اشتباه»
پایتخت امریکا واشنگتن نه بلکه اسرائیل نام داشته است، و پایتخت المان برلین نه بلکه واشنگتن نام داشته است.
……………………………………..
«مسابقه در کشتار»
در حالیکه تسلیحات مجاهدین فل سطین از کلاشینکوف و راکت و موشک های دست ساختهء خودشان بیشتر نیست وحتی چند عدد هاوان کافی ندارند .امریکا ناوِهواپیما بردار خود را در آبهای فلسطین رسانیده است و 14 ملیارد دولار را برای کمک نظامی به اسرائیل پیشنهاد نموده است،همچنین لندن وپاریس و سائر پایتخت های غربی به نوبهء خود تسلیحات را به اسرائیل اعزام داشته اند،اسرائیل چهارصد هزار شهروند خود را مجددا مسلح ساخته است.
………………………………………..
«کفار شرافتمند»
اما افراد شرافتمند در گوشه وکنار دنیا بسیار اند، چه بسا کافرانی که عدل پسند اند، همانطور که چه بسا مسلمانانی که ظلم پسند اند.
در بلجیم بعضی کارگران شرافتمند از بار زدن وبرداشتن تسلیحات به طیاره های عازم اسرائیل ابا ورزیدند.
در امریکا تعدادی با دستان خون الود در عقب وزیر خارجهء امریکا قرار گرفتند وفریاد سر دادند که کشتن کودکان را توقف دهید.
باز تکرار می کنیم ما مخالف دین ستیزی و یهود ستیزی هستیم همانطور که مخالف اسلام ستیزی هستیم.
حقانیت وبطلان یک دین به معنای حقانیت وبطلان کامل اتباع وی نمی باشد.
……………………………………………………..
« حملهء صلیبیی دهم ».
شکی در صلیبی بودن حملهء کنونی بر غ زه نیست.
چند روز قبل وقتی صدر اعظم اسرائیل بنیامین نتانیاهو از تحقق پیشگویی “اشعیاء” نام برد، تعدادی که می دانستند تعجب نکردند،زیرا می دانستند که اسرائیل دولت سکولر نیست بلکه یک دولتِ محض دینی است که بر مفکورهء “ج هاد یهودی” بنا شده است.اما یهودیان این هدف مقدس را که برای اعلاء کلمة الله بود بعدها تحریف کردند، و رسالت یاری را به تعصب تباری تبدیل کردند،طوری که امروز دیده میشود اکثریت رهبران صهیونیست ملحدینی بیش نیستند ولی با آنهم بر اساس تاریخ هویتی خود دولتی را اساس نهادند که بر اساس نصوص دینی خود به حکومت میان نیل تا فرات چشم دوخته است، و در حقیقت چنین دولت بزرگ را تشکیل داده اند.
در نبوئت یا پیشگویی روحانی منسوب به اشعیاء که گفته میشود از پیامبران بنی اسرائیل بوده است خرابی فلسطین ومصر پیشگویی شده است، بعضی اقوال منسوب به وی در سفر قدیم میگوید: خداوند سوار بر پارهء ابری میاید، بتهای مصر لرزان می شوند، دلِ مصر در درون خود آب میشود، مصریان بر مصریان انگیخته میشوند، برادر با برادر می جنگد، شهر با شهر میجنگد، ومملکت با مملکت میجنگد، روح مصر در داخل خود می میرد،و رود آنان خشک میشود.
مجموعِ این اقوال در اصحاحی یا اجزائی بالغ بر شصت جزوه در آنچه که عهد قدیم نامیده میشود درج است،عیسویان به همه آنچه در عهد قدیم آمده است ایمان دارند، از این جهت از نظر اعتقادی هر عیسوی یهودی می باشد گرچند هر یهودی عیسوی نمی باشد.
عیسویان اشعیاء را پیامبر بشارت دهندهء عیسای مسیح می شمارند، طبق پیشگویی اشعیاء، مسیح مخلص که به عقیدهء عیسویان همان عیسای مسیح است فرا می رسد و عدالت را بر قرار میسازد و یهودیان را در سرزمین شان ساکن میسازد.
بدین ترتیب آنچه امروز جوبایدن انجام میدهد همان عقیدهء است که انگلیس ها در دورهء استعماری درخصوص مسلمانان و بیت المقدس انجام دادند.
اما وقتی بدانیم که از 27 نوامبر سال 1095 میلادی که پاپ اوریان دوم در تجمع بزرگ عیسوی در میان یکی از کشتزار های شهر کلیرمونت فرانسه اعلان جنگ مقدس صلیبی بر علیه مسلمین واشغال بیت المقدس را داد، تا سال 1291میلادی هشت حملهء معروف صلیبی انجام پذیرفت و مدت های طولانیی شهرهای ساحلی فلسطین وشام در اشغال صلیبیون اروپا قرار داشت، تا اینکه در سال 1291 با فتح عکا توسط سلطان اشرف خلیل ابن قلاوون اروپائیان آخرین بساط خود را از سواحل شرق چیدند و از اشغال فلسطین نا امید رفتند.
شش قرن گذشت و اروپائیان بسوی فلسطین برنگشتند و در این شش قرن گرگ اروپائیی حیله ها آموخت و عقده ها را فراموش نکرد تا اینکه در اوائل قرن بیست در سال 1917 وبعد از یک قرن تسلط غیر مستقیم انگلیسها که زمانی شاه خود را در فلسطین اسیر داده بودند وارد فلسطین شدند، گرچند اینبار جنگ خود را صلیبی ننامیدند اما نهمین حملهء صلیبی بود که در ادبیات مسلمانان به نام حملات استعماری یاد میشود، گرچند در صحت استفاده از این نام ملاحظه وجود دارد.
انگلیسها نماینده های خود را در سرزمین مسلمانان تعیین کردند وخود رفتند،
اما دیدند باز خون در رگ این امت جریان دارد،هنوز فرزندان فلسطین بر حق خود اصرار دارند بلکه بعد از هفتاد سال رنج و شکست باز شبیخون میزنند،اینجاست که برای اثبات اتحاد عقیده،وتاکید امتداد تاریخ، در جنگ اخیر غزه حملهء صلیبی بزرگی را راه انداختند که به یقین میشود آن را دهمین حملهء صلیبی عنوان کرد.
مگر دبلیو بوش جنگ خود بر عراق وافغانستان را حمله صلیبی مقدس اعلان نکرده بود؟
اما اینجا به یک نکته توجه لازم است وآن اینکه:
بعضی گروه های افراطی مسلمان که جنگ ذات البینی را در صدر کارهای خود قرار دادند نیز می گفتند ومیگویند : ما از وقت می دانستیم این یک جنگ صلیبی است،این سخن را ما از وقت دانسته بودیم.
می گویند:مگر بن فلانی در سخنرانی خود چنین نگفته بود؟ ابوفلانی و ابن بسمدانی چنین نگفته بود؟این شما بودید که قبول نداشتید باور نمی کردید.
در جواب این سخن چه باید گفت؟
این مسئله را دانشمندان مسلمان به نحوه های مختلف نوشته بودند،اما چیزی که رهبران وفرماندهان گروه های افراطی در تشخیص جنگ صلیبی انجام دادند، مانند نول زدن گنجشک بر دامی که در آن گیرمانده است را،می ماند.
رهبران این گروه ها با پناه بردن در این مغاره و آن مغاره و گرفتن عکس خود با یک کرینکوف، خواستند با بمب های اتمی که در نتیجهء سالها تعلیم،تحقیق به دست آمده است مقابله کنند، و ای عجب که این مقابله را با اعلان جنگ بر حکومت های محلیی که هزاران سرباز وملیون ها مأمور دارند آغاز کردند.
معنای این نوع جنگِ افراطیون اینکه صدها سال این جوامع درگیر جنگ داخلی باشند، ملیون ها مسلمان تباه وبرباد شوند.
افزون بر اینکه رهبران این گروه های افراطی چنان در انحطاط فکری بسر می بردند و می‌برند که حتی آمادهء تأویل یک روایت خبرواحدی که موجب بلوای عام شود نبودند ونیستند.
پس راه حل برای مقابله با چنین جنگ صلیبی چیست؟
راه حل همانا خودسازی وبازسازی است،خود سازی اینکه مسلمانان باید از متهم کردن همدیگر به کفر بپرهیزند.اختلاف میان کفر وایمان را در همان حدی باقی بگذارند که اگر فراتر از ان تنگ گردد معنای کفر وایمان زائل میشود.بدین ترتیب در چوکات اجمال همدیگر را بپذیرند تفصیلات اعتقادی را که تفسیر وتشریح افراد واشخاص است باعث تکفیر همدیگر نشمارند.
در عرصهء رابطهء دولت ودین تمسک به احکام شرعی را در سطح محرمات قطعی تنزل دهند، و بدین ترتیب مساحت فراخی از آزادی در امور اجتماعی وسیاسی برای مردم داده شود.
مساحت فراخ آزادی برای مردم باعث میشود تا فرهنگ وطن دوستی رشد کند، مانعِ فرار مردم به وطن های صلیبی می شود.
اما بازسازی به معنای اینکه از هر نوع تقابلِ خشن با نظامهای حاکم ولو که آن نظامها جاهل یا ظالم یا فاسق باشند اجتناب صورت گیرد، وبه تقابل نرم و گفتمانی ودعوتی روی آوری شود،اهتمام جدی به علوم عصری صورت گیرد، زراعت خشتِ اولِ اقتصاد و یار ویاور وپشتیبانِ صنعت وآزادی سیاست، شمرده شود .
……………………………………..
«موضع گیری ممالک مسلمان در قبال جنگ غزه ویا حملهء دهم صلیبی»
ممالک مسلمان نشین هیچ وقت تا چنین حد سر تسلیمی فرود نیاورده بودند.مخصوصا اعراب تا چنین حد زار وزبون نمایان نشده بودند که اکنون شده اند.
حالا درک میشود که واقعا آنچه بهار عربی نامیده شد خزان عربی بوده است.
بزرگترین کشور مقتدرعربی که حالا مصر است موضع مشخصی دارد وآن اینکه در إعمالِ محاصرهء بین المللی برغزه سهم دارد،سربازان مصر در مرز با غزه مانع عبور یک میل سلاح میشوند.
حالا بیشتر دانسته میشود که چرا حکومت منتخب دکتر محمد مرسی برانداخته شد.
با اینهم رئیس پیشین مصر مرحوم محمدحسنی مبارک درمقابل جنایات اسرائیل اندکی لحن تندی داشت، حالا آن لحن تند هم وجود ندارد.بیم آن میرود که توافق پنهانیی برای تصفیهء کامل قضیه فلسطین موجود باشد.
اما کشور اردن که در مرز با قسمت دیگری از فلسطین قرار دارد،موضع کاملاً تسلیمی در قبال اسرائیل دارد، واصلاً اردن برای چنین سیاستی انشاء گردیده است،کشور اردن دفتری از دفاتر خانوادهء شاهی انگلیس بیش نمی باشد.
جالب است که در این چند روز اخیر، یگانه اطمئنانی که مقامات اردنی برای فلسطینیان دادند این بود که آنان با اسرائیل در این جنگ همکار نیستند، وزیر خارجهء اردن گفت : خاک اردن برای عبور اسلحهء غرب برای اسرائیل مورد استفاده قرار نگرفته است.
اما از اعراب اصلی یا حاکمان شبه جزیرهء عرب صدایی نبرامد، و از آنان توقعی هم نمی رود، بلکه بعضی آنان مصروف منصرف سازی اذهان جامعه از چنین قضایا، از طریق اجرای محافل کانسرت و هالوین وغیره، میباشند.
حکام سائر ممالک مسلمان نیزچندان موضع جدیی نداشتند، والبته این برمی گردد به اینکه همان سازمان نسبتًا فعال که سازمان کانفرانس اسلامی نامیده میشد توسط خانوادهء حاکم عربستان تحویل مسیر داده شد، و به یک سازمان ناکار آمدی بنام سازمان همکاری اسلامی تبدیل گردید.
اما خارج از جهان عرب پنج کشور مسلمان که عبارت از ایران،اندونیزی،پاکستان،ترکیه، مالیزی،میباشند، وکشورهای نسبتا مقتدری شمرده می شوند،نیز در چندین تار فلاکت بسته اند:
مثلاً پاکستان با شهادت جنرال ضیاء الحق،و شهادت بی نظیر بوتو و سقوط نواز شریف و زندانی شدن عمران خان،ضعیف ترین مرحلهء خود را طی میکند،عمران خان بعد از ضیاء الحق مرد باغیرتی بود که انگلیس اورا وارثِ نا مشروع در پاکستان خود، میدانست.
کشور مالیزی نیز اندکی با لحن تند برعلیه اسرائیل سخن گفت واکنون آن رونق دوران پیر حکیم مهاتیر محمد را ندارد وعلت آن نیز در مجموع این است که مالیزی بسیار دشوار است یک استثنای فوق العاده در میان ممالک جنوب شرق آسیا گردد.
اما ترکیه در تاریخِ جدیدِ خود تندترین الفاظ را برعلیه اسرائیل از زبان رئیس جمهور خود، نثار کرد.
متهم کردن اسرائیل به ارتکاب جنایت جنگی در دنیای کنونیی که لابیی صهیونی آنرا میچرخاند، برای رهبران سیاسی کار آسانی نیست، مگر اینکه رهبری که چنین می گوید، فوق العاده گرایش ایمانی وانسانی داشته باشد.
با اینهم انظارِعمومی مسلمانان که مأیوسانه مرگ پیهم برادران خویش در مساحت کوچک غزه را مشاهده می کنند، بیشتر ازاینکه به لحن تند اردوگان بسته باشد به عمل وی دوخته است.
اما حقیقت این است که اردوگان آن حاکم مقتدری که بسیاری از مسلمانان می پندارند نیست.
بسیاری از مسلمانان با باوری که به حاکمِ مطلق دارند یک حاکمیتِ مطلقه را از اردوگان توقع می کنند، درحالیکه اردوگان ان قدرت مطلقهء را که زمانی کمال اتاتورک داشت ندارد.و مرز تفاوت عددی میان طرفداران اردوگان ومخالفینش بسیار نزدیک است،وجامعهء ترکیه نیز آن جامعهء متدینی نیست که در دوران عثمانی‌ها بود.
افزون بر اینکه خودِ ترکیه گرچند عضوِ سازمان ناتو هست، وگرچند که اقتصادِ نسبتاً خوب دارد، وگرچند که درعرصهء صنعت پیش دستی های دارد و گرچند که ارتش فعالی دارد، اما از نظر موقعیت جغرافیایی در جایی قرار دارد که میان انبر وپلاس غرب واقع شده است.کشورهای غربی ترکیه را هر لحظه نظارت دارند، چند سال قبل وقتی ترکیه اندکی وارد تنش با یونان شد فرانسه بزرگترین کشتی خود را برای تهدید ترکیه فرستاد.
بلی،ترکیه برخلاف توقعاتِ ما یک کشور ضعیف است،اما این ضعف ناشی از سستی وغفلت حکام آن کشور نیست، بلکه از قوت بزرگ حریفان اروپایی ترکیه هست که تکرار تاریخ دولت عثمانی را در کنار خود هرگز نمی خواهند.
اما ایران کما فی السابق، موضع صریحی داشت،احزاب طرفدار ایران در لبنان ویمن لا اقل چند موشکی به سوی اسرائیل پرتاب کردند.
چنین توقع که ایران چرا وارد جنگ نمی شود سؤالیست که وجاهتِ خود را زمانی میابد که چندین کشور مسلمان هم مرز با فلسطین، در این صدد لا اقل متحد باشند، واین چیزیست که موجود نیست.
همچنان چنین توقع از ایران زمانی وجاهت میابد که ایران قضیهء فلسطین را ایجاد کرده باشد،در حالیکه چنین نیست بلکه عمر قضیهء فلسطین پیش ازعمر نظام حاکم در ایران میباشد.
همچنان که جنبش ح ماس حقانیتِ قضیهء خود را از آموزه های اسلامیی اهل سنت والجماعت گرفته است وتکلیف شرعیی خود را بر همان اساس اعتقاد سنی بنا نهاده است، اما طبیعیست کسیکه چنین قضیه داشته باشد حتمیست با هر جهتی که دستت مدد را دراز کند دست می دهد.
من فکر میکنم انسان در منتهای دیوانگی باید باشد که هم قضیهء فلسطین را برحق بداند سپس همکاری ایران با فلسطین را محکوم کند، وسکوت مرگبار حکام عرب را توجیه کند.
من گرچند بارها و بسیار مکرر در بارهء اطماع نامشروع ایران در بعضی ممالک نوشتم،در بارهء مظالم نظام ایران در سوریه وعراق نوشتم، در بارهء تضییق حقوق اهل سنت در ایران نوشتم،دخالت ایران در یمن را محکوم کردم،اما حالا واقعیت این است که ایران در تناسب با بعضی ممالک عربیی حریف خود هزاربار در قضایای متعدد سبقت جسته است.
مثلاً: از نظر تطبیق احکام شرعی، ایران درحالی به بعضی مسائل شرعی تمسک میجوید که دولت های عرب رقیب وی عملا إفسادِ اخلاقی را در صدر اولویات خود قرار داده اند.
در عرصهء تلاش تسلیحاتی،نیز ایران از میان هزارنوع محاصره برای خود آدرسی در تسلیحات ساخته است،گرچند به ان انداز که تبلیغات میکند نباشد.و با صد تلاش می کوشد به نیروی اتمی دست یابد.
در عرصهء دفاع از قضیهء فلسطین ایران سالهاست همه اعراب را شرمانده است.
مگر کفش چنین شیعه بر چنان فوزان وحیضان و رسلان و کسلان وطولان و کلبانِ سنیی که زبان بلعم برای حاکم ظالم میشوند شرف ندارد؟.
در تحلیل سابق به انگیزه های ح ماس در چنین جنگ نوشته بودیم. وگفتیم ح ماس میان مرگ تدریجی و مرگ شرافتمندانه یکی را انتخاب کرده است و پرچم را نه فقط برای نسل دوم فلسطین بلکه برای نسل دوم مستضعفان روی زمین سپرده است.
…………………………………………..
«اعلامیهء جدیدِ جامعة الازهر درخصوص جنایات غزه»
شیخ الازهر دکتر احمد الطیب، شیخ جامعة الازهر همنوایی مطلق غرب در کنار رژیم صهیونیستی را درحالیکه نکوهش کرد از ممالک مسلمان خواست تا در برابرِ کشتارِ بی رحمانهء اس رائیل متحد شوند.اما وی از مملکت خاصی نام نبرد.
بسیاری بر این نظر اند که مسئولیت بیشتر شیخ الازهر در قبال حکومت کشورش می باشد،از این جهت لازم است مخاطب خود را بیشتر معین سازد.
شیخ ازهر باید کارهای بیشتری انجام دهد،مثلا در کنار مرز رفح لا اقل خیمه بزند،تا بدین ترتیب مشارکتِ رمزگونهء خود را بیشتر نمایان کند،همچنان میتواند به واتیکان سفر کند وبا پاپ واتیکان سخن گوید از وی بخواهد که آن دهلی که برای صلح میکوبیدی کجاست؟
شیخ ازهر میتواند لا اقل عضویت در شراکت گفتمانی میان الازهر وواتیکان را مقاطعه گوید،از مهمان شدن در نهاد مرموز بیت الابراهیمی زین بعد دست بکشد..
یادم میاید در زمانی که کشتار مسلمانان در بوزنیا از سوی صربهای صلیبی شدیداً جریان داشت، شیخ ازهر در آن دوره که مرحوم شیخ جادالحق بود در کانفرانسی به مناسبت میلاد نبوی خطاب به مرحوم حسنی مبارک رئیس جمهور مصر که نیز حضور داشت گفت: شما ای جناب رئیس در مقابل این کشتار بی رحمانهء مسلمین مسئولیت دارید، شما مکلف هستید کاری کنید، آنان را دستگیری کنید. بعد گفت: ای بارخدایا من پیام تورا ابلاغ کردم، تو شاهد باش.
یادم میاید شبی که اسرائیل شیخ احمد ی اسین را با موشک شهید ساخت،حسنی مبارک در پردهء تلویزیون ظاهر شد وانفعال خود را وانمود کرد وگفت چطور یک پیرمرد شل را در اثنای ادای نماز صبح میکشند.
عجب زمانه ایست که یافتن حسنی مبارک حتی قحط بسته است، چه رسد به یافتن مرحوم معمرالقذافی ومرحوم علی عبدالله صالح ومرحوم شاه فهد ابن عبدالعزیز.
………………………………………..
«قهرمانان امریکای لاتین»
خون انتقام از ظلم انسان سفید در رگهای بومیان امریکای لاتین هنوز میطپد.
کشورهای کلمبی وچیلی دپلمات های خود را از اسرائیل فرا خواندند، اما دولت بولیوی اعلان کرده است که روابط خود را با اسرائیل قطع می کند. رؤسای این دول اعلان کرده اند که آنچه اس رائیل انجام می دهد در تناقض آشکار با آدمیت قرار دارد. ونقض صریح مبانی حقوق بشر تلقی می شود،این کشورها خواهان توقف فوری آنچه کشتار جمعی ونسل کشی تبعیضی نامیدند، شدند.
جریان چپ در امریکای لاتین را میتوان بقایای واقعیی افکار انسان گرایی مکتب سوسیالیسم شمرد.
جریان چپ امریکای لاتین گرچند در بین دندانهای رهبرخون آشامِ نظامِ سفاکِ سرمایه داری یعنی امریکا قرار داشته است، اما همواره این جریان کوشیده است سرِ پا ایستاده شود و همواره در قبال قضیهء فلسطین با الهام گیری از مبارزین ضد استعماری امثال سیمون بولیوار ومبارزانی همچون چیگوارا و سنگردارانی همچون کاسترو هوگوچاویز، موضع شرافتمندانه اتخاذ کند.
اما موضع اخیر این سه دولت فقیر وبیچارهء لاتین در چنین ظرفیتی که استکبارجهانی سراپا غرق توحش برعلیه مسلمانان است واقعاً قابل ستایش می باشد.
موضع گیری جریان چپ امریکای لاتین دروغ جریانهای چپگرایی اروپایی را نیز افشا میکند. احزاب موسوم به چپ اروپایی ابزاری در دست راستگرایان بیش نیستند، ابزاری در دست صلیبگرایان اروپا بیش نیستند، بالآخره نسخهء لبرالیستی مارکسیزم در اروپا بیش نیستند.
اما مدعیان جریان چپ افغانی که هیچ انتسابی به مفاهیم عدالت گرایانهء جریان چپ به جز انتمای الحادی وسکولاری چیزی بیش نداشتند وندارند در جمع تحسین کنندگان وآفرین گویان رژیم صهیونیست قرار گرفته اند،این بدسرشتان چنین پنداشته اند که باید میان چپگرایی والحاد تلازمی موجود باشد، درحالیکه این تلازم حتمی نیست،گرچند الحاد در میان جریانهای چپ غالب بوده است اما حتمی نبوده است.
مدعیان چپگرایی افغانی در حقیقت شیفتگان ثروت وقدرتی بودند که شورویی وقت انرا برایشان تأمین میکرد ورنه آنان عاری از همه اصول آدمیت بودنند و تمایل صهیونستی فرزندان آنان در نسل کشیی کنونی فلسطین حقیقت انان را نمایان می کند،یعنی هر آنجای که استخوانی به آنان افگنده شود همانجا سرباز خواهند شد.
…………………………………………………
«قیودات ممالک اروپایی در راستای مظاهرات»
در بسا شهرهای اروپایی راه پیمایی های در دفاع از مردم غزه راه اندازی گردید،راه پیمایی لندن حجم بزرگی داشت،اما در سائر ممالک اروپایی شدیداً قیودات اعمال گردیده است.
از جملهء قیودات اینکه در کشور سویس نام گرفتن اسرائیل در مظاهره ممنوع اعلان گردید، مظاهره چیان فقط چند شعار محدودی که توقف جنگ را مطالبه کند حق داشتند، و نظر به اوامر پولیس حق هر نوع شعار و اهانت به سیاسون اسرائیل را نداشتند.
در بعضی شهرهای المان که مظاهره اجازه داده شد،شعارِ مرگ بر ن تانیاهو ممنوع اعلان گردید،بلکه هر نوع نام گرفتن از نتانیاهو به قصد اهانت و سرزنش، ممنوع اعلان گردید.
………………………………………
«ستون پنجم»
همزمان با افزایش جنون رژیم صهیونیستیی نائب سالارِغرب در کشتار مسلمانان،موج جدیدی از جنگ فرهنگی وتبلیغاتی آغاز گردیده است.
حسابهای کاربری مرموزی در شبکه های اجتماعی عربی فعال گردیده اند وموضوع شیعه وسنی را مطرح می کنند وشعار لعنت بر روافض را سر می دهند.
همچنان برخی شیخ های معروف به شیوخ تیارِ وهابیی مدخلی که اکنون چهره مذهبی حاکم در عربستان را بازگو می کنند به ذم و قدح مقاومت فلسطین و تقلیل شأن بیت المقدس و تقدیم نظریهء تسلیم بر نظریهء دفاع تا دم مرگ، پرداخته اند.
کار به جایی می رسد که جنرال افیخای ادرعی سخنگوی ارتش اسرائیل یکی از این شیوخ مدخلی را نام می گیرد ومی گوید: “اگر به میل من باشد اورا کاردینال الازهر تعیین میکردم”. کلمهء کاردینال یکی از القاب وظائفی کشیشان عیسوی است.
همچنان سکوت مطلق بر انانی که در هر قضیه اسلامی زیرعنوان نواندیشی رای ونظری داشتند حاکم گردیده است.
نه خبری از شعر چنین شاعران فرو مایه می رسد،نه رنگی از قلم کرایی این نویسندگان سرمایه،می چکد، نه این دروغگویان در کنار مظاهره ی برعلیه استبداد قرار می گیرند.
این طیف در زلزله ها سراغ نقد عدل خداوند می روند ولی لبی به سراغِ کشفِ دعوای دروغِ عدالتِ مکتبِ صهیونیتِ آدمخوار، نمی گشایند مگر اینکه باز دستوری برایشان برسد.
واقعا غزه ترازو است:
(لیمیز الله الخبیث من الطیب)
تابیازماید خدای پاک را از ناپاکان.
……………………………………..
« دردِ مارا نیست درمان الغیاث»
در حالیکه پیروزی تیم کریکیت افغانستان بر سریلانکا را برای افغانستان تبریک عرض میداریم،از اخراج اجباری هزاران افغانی توسط حکومت بی انصاف پاکستان اظهار تاسف می کنیم.
این اخراجها پیامدهای بسیاری بر اخراج شدگان وبر هموطنان داخلی ما دارد.
آزو میبریم مردم بتوانند از عواقب این حوادث تلخ در این شرائط دشوار موفق برایند.
………………………………………….
و با این خبر ختم می کنیم
«ابو عاصی مارا ببخش»
ابوعاصی مرد فلسطینی دارای یک پسر می شود که اسمش را حمزه می گذارد .هشت سال دیگر ابوعاصی وهمسرش در انتظار تولدِ کودک دیگری چشم به راه می نشینند، به داکترها مراجعه می کنند تا اینکه توسط امپولهای مهجری خانم ابو عاصی باردار می شود و طفلی به دنیا می آرند و نامش را یک نام خوبی می گذارند که امروز خواندم ویادم رفت، ولی از فرطِ غصه دیگر ارادهء برگشت به تذکر نام وی را ندارم.
فرزندِ اول ابوعاصی هفده ساله وفرزند دومش سیزده ساله می شوند، وقتی حملات هوایی اسرائیل آغاز می شود وهرکسی هر سو فرار می کند این دو زوجِ نامراد از بسکه پسرانشان را دوست می دارند به شفاخانه می فرستند، تا آنجا در میان زخمیان از بمباردمان در امان بمانند، ولی در ضمن ششصد شهیدِ ان شفاخانه که توسط حملهء هوایی اسرائیل تکه وپارچه شدند فرزندان نو نهال ابوعاصی پرپر می شوند، وبا خونِ خود یکی از صدها روایت دردناکِ کتابِ توحش وبربریتِ امریکا واس رائیل را می نویسند.
همسر ابوعاصی حرف نمیزند، ابوعاصی با صدای پخش می گوید: وقتی خبرمرگشان را شنیدم: گفتم: بروید خودتان دفن کنید من نمیخواهم آرزوهایم را چنین پاره پاره ببینم. من و مادرش در دفن فرزندانمان شرکت نکردیم.
آیا ابو عاصی ها صلح وتسلیم خواهند رویانیید؟
پدر را به صد رنگ سوزد جگر
که بر مرگ فرزندش افتد نظر
………………………………………………………..
الا لا نامت أعینُ الجبناء.
چشم بزدلان خواب نبیناد

لیکنه: دکتور محمدالله دروازی

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button