یادی از دکتر حسن عبدالله ترابی!

تهیه و نگارش: انجنیر محمد نذیر تنویر، هالند

بمناسبت درگذشت دکتر حسن عبدالله ترابی متفکر و رسالتمند جهان اسلام 05 مارچ 2016

 

یکی از رسالتمندان دهه نود قرن بیستم که آوازه اش در همه گیتی، زبان زد «عام و خاص» گردیده بود، راهی خانه ابدی اش گشت!

یقیناً که علما، وارثان انبیا هستند، و ترس الله(ج) در استقامت و پایمردی شان تجلی می یابد!

إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ

تنها بندگان دانا و دانشمند، از الله، ترس آمیخته با تعظیم دارند.(فاطر:28)

 

دکتر حسن عبدالله ترابی در سال 1932 در خانواده ای سر شناس در منطقه «کسلا» در شرق سودان متولد شد و پدر اش یکی از نامدارترین قضات شرع در کشور سودان بود. حسن ترابی در کودکی قرآن کریم را با چندین قرائت و روایت حفظ کرد و علوم عربی و شرعی را در همان کودکی و نوجوانی از پدر فرا گرفت. وی با گذراندن مدارج و مراتب تحصیلی گواهی لیسانس حقوق را در سودان دریافت کرد و سپس به اروپا سفر کرد. وی فوق لیسانس را از پوهنتون لندن و دکترا را از پوهنتون «سوربن» پاریس دریافت کرد و درین پوهنتون با دکتر علی شریعتی نیز همدوره بود.

حسن ترابی زبان های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی را به خوبی فرا گرفت و بر گونه های مختلف از علوم و معارف غربی تسلط یافت و فرهنگ غرب را به خوبی درک کرد.

حسن ترابی پس از بازگشت به وطن، ریاست فاکولته حقوق پوهنتون خرطوم را عهده دار شد و فرصت رهبری جریان فکری و سیاسی اسلام در سودان را بدست آورد.

حسن ترابی در نگارش قانون اساسی پاکستان و دولت امارات متحده عربی در سال های 1964 تا 1969 نیز مشارکت ورزید و درین هنگام رهبری جنبش میثاق اسلامی را که محصول یکپارچگی اخوان المسلمین و الحرکة الاسلامیة للتحریر بود، بدست گرفت و با آغاز دهه هفتاد و روی کار آمدن جعفر نمیری، در کابینه دولت او به وزارت رسید.

در حالی که جامعه سودان، سخت غرق در افکار خرافی بود و طریقت های مختلف تصوفی، نقش موثری را در حیات مذهبی و معنوی مردم رقم می زد تا جائیکه صبغه عمومی روح مذهبی مسلمان سودانی، رنگ عرفانی و صوفی گریی پیدا نموده بود؛ اندیشه های ترابی ظهور کرد. آفت دومی در چنین شرایط، کودتای کمونیستها در سال 1969 به رهبری دگروال جعفر نمیری بود. نمیری حکومت غیرنظامی و دموکرات سودان را سرنگون کرده و به پیروی از افکار و اندیشه های جمال عبدالناصر، الگوی سوسیالیستی ناصریستی را در سودان پایه گذاری می کند.
بعداً نمیری به پیروی از ناصر به سرکوبی جریان اسلامی اخوان المسلمین سودان می پردازد و حسن ترابی را راهی زندان می نماید.

حسن ترابی هفت سال را در عقب میله های زندان می گذراند و طی پیمانی که با دگروال نمیری می بندد، از زندان رها گشته سمت وزارت عدلیه سودان را به خود تخصیص می دهد. وی با درایت فوق العاده اش، توانست خود را به عضویت دفتر سیاسی اتحادیه سوسیالیست ها برساند، و متعاقب آن به معاونت دبیرکل این اتحادیه رسید و پس از آن مشاور رئیس جمهور گردید. وی مانند مجاهدنما های افغان در سیستم کمونیستی حل نگردید بلکه با ابتکار جالب و خارق العاده اش، توانست در سال 1983 رئیس جمهور نمیری را قانع گرداند تا اعلام اجرای شریعت اسلامی را نماید. در چنین احوال و شرایط، کمونیستهای سودان پُر رو گشته و به دشنام گویی پیامبر اسلام (ص) می پردازند. با این عمل کمونیستها، حسن ترابی ملت سودان را علیه حزب کمونیست سودان بسیج کرده که منتهی به انحلال حزب کمونیست و اخراج اعضای شان از پارلمان سودان می گردد.

در سال 1985 الجبهة الاسلامیة القومیة که تحت رهبری ترابی بود، به حکومت ائتلافی به ریاست صادق المهدی (داماد حسن ترابی) می پیوندد، و وی ازین طریق به وزارت عدلیه، سپس به وزارت خارجه و پس از آن به معاونیت صدراعظم ارتقا می یابد.

سپس ترابی به «نظریه پرداز» انقلاب نجات بخش به رهبری جنرال عمر حسن البشیر تبدیل می گردد که تأثیرات اش از محدوده های کشور سودان به جنبش های اسلامی در شمال افریقا سرایت می کند.

قدرت و توانایی ترابی در سخنرانی ها و خطبه هایش چنان بالا می بود که افراد «پای منبر» اش را شیفته اش می گردانید. آنان که پای صحبت و سخنرانی او نشسته اند، او را سخنگویی توانا، خطیبی چیره، دارای زبانی گویا، و استدلال گری ماهر و پر اطلاع توصیف کرده اند که قدرت شیفته سازی ذهن شنوندگان را داشت.

طرح های فکری ترابی در شرایطی که بر فضای سودان، اسلام «انحرافی طریقتی» سایه افگنده بود، و کمونیستها با الگو پذیری جمال عبدالناصر سخت در فعالیت بودند؛ دیگرگونی عظیمی را پدیدار گشت.

کتاب «الصلاة عماد الدین» حسن ترابی که نخستین تلاش فکری او بود، چنان ارزشی را به جنبش های اسلامی معاصر عرضه کرد که کمتر نظیر آن در دهه هفتاد دیده شده بود؛

در حالی که اندیشه های سید قطب بر عموم جنبش های اسلامی اثر گذاشته بود و جوامع اسلامی را از حالت  «جاهلی» به آگاهی دینی مسیر می داد، حسن ترابی مبشر نظریه «نواندیشی دینی» شد. وی درکتاب «تجدید الفکر الاسلامی»، در هجوم بر اندیشه اسلامی معاصر و توصیف آن به غرق بودن در امور انتزاعی و خروج از تاریخ و بریدگی از واقعیت ها تأکید می داشت. وی معتقد بود که این اندیشه ها «قدیمی»، پاسخی به پرسش هایی است که در اعصار گذشته مطرح بوده و آن پرسش ها اکنون دیگر وجود ندارند. از این رو اندیشه دینی نیازمند تجدید حیات فراگیری است که از حد مشکل ها و مظاهری که متفکران اسلام گرای معاصر بدان فریفته شده اند، فراتر برود.

ترابی به این متفکران هجوم می برد و آنان را به کوتاهی و قصور و ناتوانی در نظریه پردازی و اندیشه ورزی متهم و متصف می کرد. وی به همین شیوه، دیگر عناصر جنبش های اسلامی را مورد حمله قرار می دهد و آنان را به جمود و کوته فکری متهم می کند و بیان می دارد که رهبران این جنبش ها، قبل از آنکه اهل اندیشه و تأمل و دانش باشند، اهل فرهنگ، مدیریت و سیاست هستند!

یکی از اندیشه های ترابی که برایش در بین صفوف مسلمانان دردسر آور گشت این بود که وی معتقد بود که میراث دینی بغیر از «قرآن و سنت»، کلاً ساخته و پرداخته مسلمانان است و این بخش از میراث دینی باید در دوره های زمانی مختلف به تناسب تفاوت محیط های فرهنگی و اجتماعی و مادی تحول یابد.

ترابی در مسئله سنت نبوی(صلی الله علیه وسلم) نیز نظریات داشت و میان امر و نهی «الزامی» و «غیرالزامی» آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) تفاوت قایل بود و همه اوامر و نواهی ایشان را الزام آور نمی دانست. هم چنین میان آنچه از پیامبر(صلی الله علیه وسلم) به عنوان پیامبر و قانون گذار صادر شده و میان آنچه به عنوان یک انسان از او سر زده است، تفاوت قایل بود و دومی را الزامی نمی دانست.

ترابی به بازنگری در علوم حدیث و بازسازی آن را پس از تنقیح روش های «جرح و تعدیل» و معیارهای تصحیح و تضعیف معتقد بود.

خلاصه وی در ابعاد گوناگون، نظریات متفاوتی داشت که به همین لحاظ، بسیاری از متفکران جهان اسلام، حسن ترابی را در کنار راشد غنوشی و سید قطب، تشکیل دهنده مکتب فکری تجدید گرای اخوان المسلمین نامیده است.

هرچند دشمنان داخلی و خارجی اسلام از معتضله تا قرآنیون و از طریقتی ها تا غربی ها، سعی می داشتند تا با تحریف و سوء استفاده از اندیشه هایش، وی را در درگیری های داخلی مصروف نگه بدارد، اما موفق نگشتند.

با این همه، حسن ترابی با داشتن نقش یک متفکر، هیچگاه به دنبال آن نبود تا دولتی مبتنی بر افکار خود پدید آورد. وی هم چنین نپذیرفت تا نقش رهبر و پیشوا و نظریه پردازی فراتر از حدود سیاست را داشته باشد(یعنی پیر، ولی، نایب امام، رهبر مقدس ووو…). مگر ترابی خواسته است تا در «آن واحد»، هم متفکر باشد و هم سیاستمدار! ازین رو گاهی وی یک متفکری آزاد می بود، و گاهی هم یک متفکری تحت تعقیب! او می اندیشد و اجتهاد می کرد، و از جانبی دیگر، فردی سیاسی به نظر می خورد که می خواهد رنگ مشروعیت و عقلانیت و پوشش ایدئولوژیک به حرکت سیاسی اش بخشد.

حسن ترابی فردی باشهامتی بود، و زمانی که در 1990 اسامه بن لادن از جنگ های داخلی افغانستان دلگیر گشت و تصمیم ترک افغانستان را گرفت، به وی د ر سودان خوش آمدید گفت!

حسن ترابی هم چنین نظریه پرداز، بنیان گذار و دبیر کل کنگره قومی اسلامی سودان نیز بود که تأثیر فراوانی در حکومت سودان داشت و در سال 1996 به ریاست پارلمان سودان انتخاب گردید.

حسن ترابی که دیگر در جمع ما حضور ندارد و ازین دنیای فانی رخت بسته است؛ ولی بهترین کارنامه ها و آثاری از خود بجا مانده است که هرلحظه اش، صدقه جاریه برایش خواهد بود. خالق هستی وی را بیآمرزد و بهترین پاداش را نصیب اش گرداند:

إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿البقره:١٥٦

ما از آنِ الله هستيم، و به سوى او باز مى‌گرديم!

 

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button