دروغی بنام آزادی بیان در غرب؟!!

هلال بلخی

(روایت دو تن از کسانی که در امریکا و اروپا از حقیقت آزادی بیان در غرب می گویند)

ما همیشه از غرب می شنویم. از زندگی در غرب، از بشردوستی و ترحم در امریکا و اروپا برایمان می گویند. می گویند اگر در غرب اسلام نیست، در عوض انسانیت است. جایی که برای هر انسان منزلت و جایگاهی است و هر موجود زنده یی حتی حیوان ارزش خودش را دارد. به شما اجازه داده نمی شود که حتی یک حیوان را مورد ازار و اذیت قرار دهید. شما اجازه ندارید کسی را توهین کنید. به حق کسی و یا به حریم کسی تجاوز کنید. شما می توانید از حقوق خود دفاع کنید. و هرکس می تواند حرف دلش را آزادانه ابراز دارد. کسی نمی تواند مانع گفتار و بیان شما شود، حتی حکومت نمی تواند کسی را از اظهار نظر کردن در مورد مسایل خورد و کلان جامعه و جهان مانع شود. و اگر بپرسیم که وقتی چنین و چنان احترام و ارزشی برای یکدیگر قائل هستند، پس چرا به دین اسلام توهین می شود و چرا کتاب مقدس مسلمانان (قرآن مجید) آتش زده می شود و چرا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم بی احترامی می شود. می گویند چون غربی ها به آزادی عقیده و آزادی بیان متعهد هستند، هر کس می تواند هر چه می خواهد بکند. کسی نمی تواند شما را از خواست و اراده تان باز دارد. شما می توانید بصورت شخصی و جمعی علیه هر شخص و هر کشوری ابراز نظر کنید و آزادی بیان اصل دیموکراسی غرب است!

این اوصاف خوب و برازنده از آزادی بیان است که شب و روز در گوش ما نجوا می کند و ما را در شوق رفتن و زیستن در غرب چنان مجنون می نماید که همۀ دار و ندار خود را فروخته، حیثیت زندگی و خانواده خود در یک جامعه اسلامی و افغانی را تاراج نموده و بار سفر به غرب را با تمام خطرات راه و مشقات سبیل می پذیریم. اما آیا واقعا غرب به شعاری که ما بخاطر آن زندگی ابرومندانه و با حیثیت خود در این جامعه افغانی را با زیستن و آزاد بودن در غرب معاوضه می کنیم، متعهد است؟

امروز در لابه لای مطالب فیسبوک، ویدیویی نشر شده از برادر عزیز نسیم جمالی که ظاهرا یکی از هموطنان هزاره ما میباشد، را مشاهده کردم. در این ویدیو روایت دو تن از کسانیکه در امریکا و اروپا زندگی می کنند و از حقیقت آزادی بیان در غرب می گویند را به زبان خودشان تصویربرداری و نشر کرده است که بنده متن گفته های آنان را تقدیم شما عزیزان خواننده می نمایم. باشد تا کسانیکه بخاطر آزادی های غرب در شوق رفتن و زیستن در غرب هستند، بیشتر مجذوب شده و هرچه زودتر بار و بنۀ خود برای آغاز این سفر را ببندند.

یکی از راویان تحریر ما در آمریکا زندگی می کند و شرح حال حکومت و مردم آمریکا برای بیان احساسات و اظهارنظرهایشان در مورد مظالم و کشتارهای اسراییل علیه مردم مظلوم فلسطین در نوار غزه را چنین بیان می کند:

“یه جوی (فضایی) اینجا در آمریکا به راه افتاده است، افرادی که دارند از فلسطین می گویند، اگر جایی کارمند باشند، اگر جایی شغل دارند، اینها دارند یکی یکی اخراج می شوند، (در اینجا چند سند را تصویری نشان می دهد). کسانیکه کار رسانه یی دارند، احتمالا شما هم شنیده اید، افراد معروفی که در رسانه های بزرگ کار می کنند، و داشتند در واقع کار می کردند، همه از کار بیکار شده اند. چرا که از فلسطین حمایت کردند. خیلی از اساتید بخاطر بردن اسم فلسطین، خیلی از افرادیکه سیاست مدار بودند، بخاطر اینکه حتی اسم فلسطین را در متن هایی که منتشر کرده اند، به کار بردند، یا به دردسر افتادند، یا از کار بیکار شدند، یا بهشون حمله شده یا تخریب شدند. چون جو(فضای) رسانه یی که ایجاد کرده اند به این صورت است که از یک طرف می گویند رسانه ها علیه اسراییل است و از یک طرف هم هرکسی حرفی بزنه علیه شون پرونده سازی می کنند، وضعیت واقعا عجیبی شده است.”

راوی دوم ما در یکی از پوهنتون های اروپا تحصیل می کند و از حقیقت آزادی بیان در آن نهاد علمی می گوید:

“یک برنامه یی همینجا برگزار می کردیم. با این عنوان که آیا دولت اسراییل یک دولت آپارتایدی است؟ بعد رییس پوهنتون به ما گفت که شماری از محصلین مخالف بودند، و ممکن است که جو (فضای) پوهنتون متشنج شود، حق ندارید برنامه را برگزار کنید. ما رفتیم امضاء جمع کردیم، 3700 تا محصل گفتند که ما میخواهیم برنامه برگزار شود، 3700 تا امضاء اینجا خیلی است، یعنی به این راحتی ملت امضاء جمع نمی کنند. رییس پوهنتون باز گفت که زیر بار نمی روم (قبول نمی کنم). ما هم گفتیم در هر صورت برگزار می کنیم. بعد دو روز پوهنتون را کلن تعصیل (یکسره رخصت) کردند.  که او برنامه برگزار نشود. یعنی دروازه ورودی را زنجیر کردند که این برنامه که در نقد اسراییل بود، برگزار نشود.”

در اینجا تصویربردار از محصل پوهنتون سئوال می کند که “آیا میخواهی بگوهی که در اروپا هم آزادی نیست، آزادی بیان ندارد اینجا؟” محصل جواب می دهد که “برای من عجیب بود که اینجا رییس جمهور، رییس حکومت را می شود نقد کرد اما اسراییل را خوب سخته نقد کردن دیگه!”

اینهم حقیقت آزادی بیان از غرب (آمریکا و اروپا) و شما مشت نمونه خروار از دیگر آزادی هایی که برای اصلیت دیموکراسی غرب تعریف و تبلیغ می کنند، با حقیقت گفته های فوق الذکر مقایسه کنید و برای رفتن به غرب و رسیدن به آزادی ها تلاش کنید.

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button