یک حاکم پشتون تاوان بی امنیتی پاکستان را از افغان ها می گیرد

هلال بلخی
پاکستان کشوری در همسایگی جنوبی و با تاریخ کوتاه زندگی چندین دهۀ خویش که در طول زندگی هفتاد و اند ساله اش هیچگاهی آرامش و ثبات سیاسی را نچشیده و نصیب نشده است. برعلاوه نه اینکه خودش روز خوشی را ندیده است، کام همسایگانش را نیز تلخ کرده است. از روزیکه توسط بریتانیای کبیر به قیادت محمدعلی جناح بنیاد نهاده شده، تا به امروز هیچ یک از همسایگان خیری از پاکستان ندیده اند. و اگر هم در مقطعی مفید تمام شده، در عوض بدل یا انتقامش را گرفته است.
در جریان بیست سال جهاد علیه تجاوز غرب به رهبری آمریکا، همیشه از این و آن می شنیدیم که پاکستان حامی طالبان است و طالبان آله دست پاکستان! و چنین وانمود می شد که اگر طالبان به قدرت برسند، پاکستان دست بالا و نفوذ زیادی بر افغانستان خواهد داشت. اما حال که امارت اسلامی حاکم شده، برعکس تبلیغات وسیع خیل کثیری از رسانه ها و ادعای تحلیلگران انگشت شمار ثابت می شود.
پاکستان با دست ها و پاهای کاذبش تلاش نموده در این دو سال بر امارت اسلامی فشار بیاورد تا خواسته هایش پذیرفته است. اما حال که راه بجایی نبرده و خواسته هایش رد شده، شروع به انتقام گیری نموده و با کوچاندن اجباری مهاجرین افغان در این سرمای زمستان، کوره آتش داخلی را بر سر ما خالی می کند.
نقطه قابل تاسف اینست که شرایط زمانی بر مهاجرین افغان در پاکستان زمانی سخت و ناگوار گردیده که کس یا کسانی از تبار پشتون بر مسند قدرت تشریف فرما شده اند. درست یادم است که یک دهه پیش زمانیکه احزاب نیشنلیزم و قومگرای افغان در پاکستان بیشترین کرسی های ایالتی و پارلمانی را بدست آوردند، زندگی بر مهاجرین افغان به بدترین شکل آن تغییر کرد. از اربکی های لیویز گرفته تا شعبات و ادارات حکومتی با افغان های مهاجر برخورد خصمانه و انباق مانند را آغاز کردند. خودم نیز در آنزمان در پاکستان مهاجر بودم و یادم است که از شروع هجرت تا آن ماه ها با چنین شرایط وخیم در دیار هجرت مواجه نشده بودیم و خیل کثیری از مردم به افغانستان برگشتند.
حال که یکبار دیگر، یک افغان تبار به کرسی نخست وزیری پاکستان تشریف فرما گردیده است. دوباره وضعیت برای مهاجرین افغان به بدترین شیوه آن تغییر کرده است. در زمستان سرد و سخت افغانستان، دها هزار خانواده مجبور شده اند که تمام دار و ندار خود را زیر ویرانی های تخریب شده شان در پاکستان رها کرده و به افغانستان نو پا برگردند.
یادم است وقتی بارک اوباما رئیس جمهور آمریکا شد، در کنیا جایی که پدر و اجدادش از آنجا بودند، خوشحالی برپا شد. و ما نیز باید با نخست وزیری انوارالحق کاکر خرسند گشته و شادمانی می کردیم. چرا که او در اصل یک افغان و از خانواده پشتون است و می بایست در زمامداری حکومتش شاهد روابط حسنه بین دو کشور افغانستان و پاکستان می بودیم.
انوارالحق کاکر تقریبا پنجا سال پیش در یک خانواده پشتون در قلعه سیف الله منطقه یی نزدیک خط دیورند افغانستان متولد گردیده است. تحصیلات خود را در کویته و کوهات ادامه داده و از پوهنتون بلوچستان کویته از پوهنځی علوم سیاسی و جامعه شناسی فارغ شده است. در اوایل خبرنگار نیز بوده است. بعدها حزب عوامی بلوچستان را تاسیس کرده و به سیاست داخل شد. و حالا از شانس نیکش به کرسی نخست وزیری پاکستان تشریف فرما گردید.
جناب ایشان از همان اوایل اشغال کرسی بر خروج اشغالگران از افغانستان خرده گرفته و انتقاد کرد که چرا آمریکا و همپیمانانش با عجله از افغانستان خارج شدند. بیانیه های تند و تیز رسانه یی صادر کرد و افغان ها را مسبب کثرت حملات او انفجارات خطاب نمود.
در گفته های اخیر که در دفاع از روند اخراج مهاجرین افغان به خبرنگاران ایراد نموده، گفته است: «این خروج شتابزده نه تنها که بر پاکستان، بل بر کشورهای آسیای مرکزی، ایران، چین و تمام منطقه تاثیر گذاشته است. تجهیزات باقیمانده توانایی گروههای هراسافگن را تا اندازهای افزایش داده است. آنها پیش از این توانایی اندکی برای حمله به عساکر ما داشتند؛ اما به خاطر این سازوبرگها، حال حتا اگر یک انگشت را بخواهند نشانه گرفته میتوانند.» جناب ایشان افزودند که پس از روی کار آمدن طالبان، خشونت در پاکستان ۶۰ درصد و حملات (به قول خودش) انتحاری ۵۰۰ درصد افزایش یافته است. سپس تیر کمانش را بسوی افغان های مهاجر در پاکستان رها کرده و گفت که افغان های مهاجر مسبب و انجام دهندۀ این حملات هستند.
اما حقیقت امر اینست که خود کاکر از روز تولدش و دقیقا زمانیکه چشم هایش قدرت دید و مغزش توان شناخت انسان ها را برایش داده است تا حال افغان های مهاجر در پاکستان و خصوصا در قلعه سیف الله را مثل اعضای خانواده اش می شناسد و خود بر این نقطه واقف است که مهاجرین افغان در پاکستان یک زندگی عادی و صلح آمیز دارند و هیچگاهی در هیچ نوع خشونت علیه نظام و حکومت سیاسی پاکستان سهیم نبوده و نه هم عضویت کدام حزبی نظامی و سیاسی را دارند. پس عقل سلیم چگونه توجیح می کند که مهاجر افغان به چه هدفی دست به حملات و انفجارات در پاکستان بزند.
حال که افغانستان پس از چهل سال تجاوز بیرونی و جنگ خانمانسوز داخلی، به ثبات و آرامش رسیده است. شاخه ها و شکوفه های این درخت سوخته و تبر خورده دوباره در حال رشد و شکوفا شدن هستند، این زیبایی و اینده سازی بر مزاج پاکستان خوش نیامده و زورش را از مهاجرین بیچاره در این سرمای زمستان می گیرد.
کاکر پشتون می بیند که چگونه بیلدوزها، خانه های گِلِی مهاجرین را ویران و هموار می کنند! و تصاویر کاروان های طولانی مهاجرین در نقاط عبوری خط دیورند را مشاهده می کند که بدون کمترین امکانات و سهولیات برای روزها و ساعت ها منتظر اجازه برای عبور از دیورند و رفتن به خاک افغانستان هستند. ویدیوهای مهاجرین افغان را تماشا می کند که از دوران سخت مهاجرت و زحمات زندگی شان در آنجا بازگو می کنند و اینکه چگونه پولیس وحشی، بزور دار و ندارش را تصاحب می شوند و آنها را با کمترین داشته هایشان بر می گردانند. اما این کاکر پشتون کمترین ترحم و دلسوزی از چشم های اشک آلود زن و مرد مهاجر افغان در قلبش احساس نمی کند.
این روزها و روزگار نیز می گذرد! همانگونه که چهل سال بدبختی ملت گذشت! حالا افغانستان یک افغانستان نوین است. آفتاب روشن امید و زیبایی بر این سرزمین طلوع کرده است. افغان ها به وطن و خانه هایشان برخواهند گشت . وزارت ها و ادارات مسئول نهایت تلاش می کنند که زمینه اسکان دوباره افغان های مهاجر ممکن شود و برایشان کار و شغل برای امرار معاش در نظر گرفته شده است و به زودی ما از شر این آلۀ فشار حکومت پاکستان و حاکمان پشتون آن نیز خلاص خواهیم شد. اما تاریخ همه این کرده های خورد و کلان آنها را در اوراقش ثبت خواهد کرد و محصولات کاشته شان را درو خواهند کرد.