صـــبر بـــه امـــــراض و مصـایب

نويسينده امام غزالي رحمه الله ترتیب م حماس پرواني

كسيكه می خواهد كه خود را از عذاب الله تعالی نجات دهد به پاداش و ثواب های او نايل گردد خود را مستحق رحمت او قرار دهد و به جنت او داخل شود پس برای او بكار است كه خود را از خواهشات نفسانی نگاهدارد و به سختی ها و مصايب دنيا صبر كند فرمان ا لهی است: ((و الله يحب الصبرين)) ترجمه:و الله تعالی دوست می دارد صابران را.

انواع و اقسام صبر

صبر به سه قسم است. صبر به اطاعت و بنده گی الله تعالی, صبر از حرام و سوم صبر به مصايب و سختی های دنيا در هنگام صدمه اولی پس كسيكه صبر به اطاعت و بنده گی الله تعالی صبر كند و هميشه اطاعت و بنده گی الله تعالی را می كند پس به او الله تعالی در روز قيامت صد چنين مرتبه ها و درجه ها اعطاء ميكند كه در ميان هر درجه مانند مسافت زمين و آسمان می باشد و كسيكه از حرام صبر و پرهيز كرد و خود را از حرام نگاه كرد پس به او الله تعالی در روز قيامت شش صد درجه ها و مرتبه ها ميأهد كه درميان هر درجه به اندازه فاصله می باشد چقدر فاصله كه درميان هفتم آسمان و هفتم زمين است .

و كسيكه هنگام مصيبت رسيدن صبر كرد پس برای او در روز قيامت هفت صد درجه داده می شود كه در ميان هر درجه به قدری فاصله می باشد كدام فاصله ايكه در ميان عرض و بيخ زمين است.

حكايت:وقتيكه حضرت زكريا (عليه السلام) بخاطر نجات از حمله يهود از شهر بيرون رفت پس يك درختی راديد برای آن گفت: ای درخت مرا در ميآن خود پنهان كن درخت دو شق شد زكريا (عليه السلام) در آن داخل گرديد و درخت ايشان را پنهان كرد هنگاميكه يهود به عقب ايشان آمدند پس شيطان به يهوديان گفت يك آره را بياوريد و اين درخت را در بين دو شق كنيد تا اينكه او از بين برود يهود اين كرا را كردند زكريا (عليه السلام) را شهيد كرد و اين كار بدين جهت شد كه زكريا (عليه السلام) عوض پناه خواستن از خداوند به درخت پناه برد او خود را در مصيبت مبتلا كرد و در درخت آره شد و شهيد گرديد و الله اعلم بصحته. همچنان رسول اكرم (صلی الله عليه و سلم) فرموده است كه الله تعالی می فرمايد: ((بركدام بنده ايكه مصيبت نازل شود و او از من پناه طلب كند پس من سوال اورا قبل از خواستن قبول ميكنم و مقصدش را بر آورده ميسازم و كدام بنده ايكه در وقت مصيبت به جای من از مخلوق من استمداد طلب نماطد پس من بروی او دروازه های آسمان را مسدود ميكنم و طلب اورا قبول نمی كنم.

صبر در لغت به جبس كردن نفس گفته می شود چنانچه عرب ميگويند صبر صبراً خود را محكم و بند كرده بود. و (صبر علی الأمر) بار آن كار را تحمل نموده بود و فرياد نمی كرد. زكريا (عليه السلام) از فرياد كردن منع شده بود روايت است وقتيكه آره به دماغ زكريا (عليه السلام) رسيد پس صدا كرد پس به ايشان گفته شد كه ای زكريا! الله تعالی می فرمايد قبل ازين چرابه مصايب صبر نكردی كه اكنون فرياد ميكنی اگر بار دوهم آه كردی پس نام ترا از جمله پيغمبران صابرين دور ميكنيم پس زكريا (عليه السلام) لبهای خود را بند كرد جسم مباركش دونيم شق گرديد ولی آه نكرد. بنا برين برای هر انسان عاقل لازم است كه بر مصايب صبر كند و شكايت نكند تا از عذاب دنيا و آخرت نجات حاصل نمايد زيراكه در دنيا از همه زيادتر سختی ها بالای پيامبران عليهم السلام می آيند و در درجه دوهم بالای ديگر دوستان الله تعالی می آيند.

حقيقت مصايب نزد صوفيان:

حضرت جنيد بغدادی (رحمه الله) ميگويد:مصايب و ازمايش ها برای عارفين روشنی راه است برای مريدان بيداری از خواب غفلت است و برای مردم غافل و بی خبر هلاكت و تباهی است.

مومن مسلمان تا آن گاه لذت ايمان را چشيده نمی تواند تا وقتيكه بر مصايب رضای ا لهی را پذيرفته نباشد و به ان صر نكرده باشد در حديث شريف آمه است كه كسيكه در يك شب مريض شود و به آن صبر كند و بر فيصله الله تعالی راضی بود پس طوری از گناهان پاك می شود كه همين امروز از مادر تولد شده باشد پس وقتيكه مريض شويد پس اميد و ا رزوی صحت را نكنيد امام ضحاك (رحمه الله) می فرمايد: كسيكه در چهل شب يك شب هم به مرض, سختی و مصيبت مبتلا نشد پس برای او نزد الله تعالی هيچ خير و نيكی نيست گناه بنده مريض نوشته نمی شود و پاداش نيكی های ايام صحت برای او تحرير می گردد. حضرت معاذ بن جبل (رضی الله عنه) می فرمايد هنگاميكه يك بنده مؤمن به مضر مبتلا گردد پس به ملايك طرف چپ او گفته می شود قلم خود را بند كن و نوشتن مكن.و به ملايك طرف راست او گفته می شود اين بنده كه در حالت صحت كدام عمل نيكو را انجام ميداد ثواب های آنرا برايش نوشته كن.

درحديث شريف آمده است وقتيكه كدام بنده مريض شود الله تعالی به او ملايك رامی فرستد كه برويد بنده من چه ميكند پس اگر بنده حمد و ثنای پروردگار خود را ميگويد پس ملايك حضور خداوند حمد و ثنا گفتن بنده را تقديم ميكند با اينكه الله تعالی به او علم كامل دارد پس الله تعالی می فرمايد برای اين بنده وعده من است هرگاه اين بنده را در همين مرض وفات نمودم پس اورا به بهشت داخل می كنم و اگر به وی صحت دادم پس به او از گوشت و خون قبلی اش بهتر گوشت و خون اعياء ميكنم و گناهان قبلی اورا معاف ميكنم.

حكايت:در بنی اسرائيل يك شخصی بسيار فاسق و نافرمان بود كه از اعمال زشت و ناروای خود منع نمی شد وقتيكه مردم شهر از فسق و فجور او خبر شدند و او از بد عملی خود دست نمی كشيد مردم به ستوه آمدند پس به الله تعالی سوال و زاری شروع كردند پس الله تعالی به موسی (عليه السلام) وحی فرستاد كه در فلان شهر يك جوان بد عمل بسر ميبرد اورا از شهر بيرون كن تا به سبب نخوست بد عملی او بر شهر آتش نبارد. موسی (عليه السلام) به آنجا رفت و آن جوان بد عمل را از شهر بيرون كرد آن جوان به قريه ای رفت الله تعالی به موسی (عليه السلام) حكم كرد كه از آنجا نيز اورا بيرون كن پس موسی (عليه السلام) اورا از آنجا نيز بيرون كرد. پس اين جوان به يك دشتی رفت كه در آنجا نه فصل بود نه حيوانات نه پرنده گان در همانجا اين جوان مريض شد هيچكسی نبود كه خدمت او را ميكرد يا همرايش كومك ميكرد او از شدت ضعف غلطيد سر خود را به خاك نهاد و ارمان كرد اگر مادرم همرای من می بود پس بر من دلش می سوخت و به ذلت و خواری من ميگريست اگر پدرم می بود پس همرايم كومك ميكرد و بر حال من فكر ميكرد و اگر زنم درين جا همرای من می بود پس به فراق و جدائی من گريه ميكرد و اگر اولادم درينجا می بود پس به عقب جنازه من گريان ميكرد و يا در دعا چنين ميگفت: يا الله! به پدر مسافر,ضعيف,گنهگار,بدعمل و رانده شده از شهر و قريه خود و از يك قريه به قريه ديگر و پس از آنجا به اين دشت و بيابان بيرون كرده شده ما بخشش بكن از بيابان در حالی به طرف آخر می رود كه از تمام چيزهای دنيا نا اميد شده است. يا الله! از پدر مادر و اولاد جداشدم پس تو از رحمت خود مرا دور مكن قلبم در فراق و جدائی آنها سوخت پس به سبب گنهائم به آتش خود نسوزان پس الله تعالی يك حور رابه شكل مادر او يك حور ديگر رابه شكل زن او و بچه ها رابه شكل اوراد او و يك ملايكه را به شكل پدر او فرستاد بربالينش نشستند و گريه را آغاز كردند پس اين مريض گرفت اينست پدر,مادر و اولاد هايم حاضر شدند قلبش خوش شد روحش پرواز كرد و به حضور خداوند بخشيده شده رفت درين وقت الله تعالی به موسی (عليه السلام) وحی فرستاد كه به فلان جای برو كه در آنجا دوست من وفات كرده است انتظام كن و دفن اورا بكن طبق حكم ا لهی موسی (عليه السلام) به آنجا تشريف برد در آنجا آن جوان را مرده ديد كه اول از شهر به قريه و پس از قريه به دشت رانده بود به چار اطراف او حوران نشسته است و به غم او گريه ميكند موسی (عليه السلام) به الله تعالی عرض كرد يا الله! اين همان جوان است كه به حكم تو از شهر به قريه و از قريه به اين بيابان و غار رانده بودم پس الله تعالی در جواب موسی (عليه السلام) فرموده من به جهت بسيار گريستن او و بنا بر غم به فراق و جدائی خوشياوندان او بروی رحم كردم و ملايكه رابه شكل پدر و مادر و اولادهايش فرستادم كه در فراق و غربت بر حال او گريه كنند وقتيكه او وفات كرد پس به غربت او باشنده گان زمين و اسمان ها گريستند پس من كه از همه بسيار مهربان هستم پس چگونه بر وی رحم نكنم؟.

مرگ در حالت مسافری: وقتيكه به مسافر مرگ حاضر شود پس الله تعالی به ملايك می فرمايد بيچاره مسافر است اهل و عيال و مادر و پدر خود را ترك كرده است هنگاميكه او وفات كند كدام گريه كنندگان نمی باشد كه بر وی گريه كند.

پس الله تعالی به او ملايك به شكل خوشياوندان او ميفرستد. وقتيكه خوشياوندان خود را در گرداگرد خود ببيند پس بسيار خوش می شود كه درين حالت روح او پرواز ميكند پس آن ملايك در حالت خفگان و گريه همرای جنازه ميروند و تا روز قيامت برای او دعای مغفرت ميكنند فرمان الله تعالی است : (الله لطيف بعباده) .

ترجمه:الله تعالی بالای بنده گان خود مهربان است ابن عطار (رحمه الله) می گويد: صدق و كذب يك انسان هنگام مصيبت و خوشی او اشكار می شود پس كسيكه در وقت خوشی شكر ادانمی كند و در وقت مصيبت جزع و فرياد می كند پس اين شخص دروغگو است اگر به كسی همه علم انسانها و جنات داده شود و پس بر وی طوفان مصيبت ها بيايد و او فرياد كند پس به او اين علم و عمل خود هيچ فايده نمی رساند اين علم فايده مند و سودمند نيست.

يك حديث قدسی است كه الله تعالی می فرمايد:كسيكه بر قضاء و فيصله من راضی نشود و شكر نعمت های اعطاء كرده مرا ادا نكند پس او بغير از من برای خود ديگر پروردگار را طلب كند.

حكايت:وهب بن منبه (رحمه الله) ميگويد: يك پيغمبر پنجاه سال عبادت الله تعالی را كرد الله تعالی به او وحی فرستاد كه به تو معافی كردم آن پيغمبر عرض نمود يا الله من كدام گناهی نكردم كدام چيزی مرا بخشيدی الله تعالی يك رگ جسم او را مسدود كرد كه به سبب درد تمام شب را به نارا حتی صبح كرد و خواب نشد صبح كه ملايكه به نزدش آمد پس شكايت بند شدن رگ را كرد ملايك برايش گفت الله تعالی می فرمايد: پنجاه سال عبادت تو برابر به شكايت بند شدن رگ نيست كه تو به اين عبادت خود فخر ميكردی.

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button