حکمتیار صاحب؛ هنوزهم دیر نشده!

نوشتۀ: انجنیر محمد نذیر تنویر، هالند
در رابطه به: نقش «حزب اسلامی» در نیروی مقاومت، و راه بیرون رفت «حزب اسلامی» از معضلات کنونی
بخش اول:
حرکت های جدید صلح، و هجوم «دوست و دشمن» بر شخصیتی که بیش از چهاردهه با رنج و مشقت، در وجب وحب خاک کشور به مقاومت پرداخت، و در سخت ترین حالات؛ متجاوزین و اُعمال شان را در تنگنای عملی ساختن اهداف شان «زمین گیر» گردانید، امروز مورد تاخت و تاز دوست نماها و دشمن قرار گرفته است.
بلی! مردیکه افتخار دو جهاد را، در برابر دو ابرقدرت جهان و همتاهان پکت وارسا و ناتو شان داشت، امروز با رکیک ترین جملات و نوشتارها، سرخط رسانه ها و فضای مجازی را به خود اختصاص داده است. دوست نماها، اوصافی را در حق وی روا می دارند، و وی را در جهتی مسیر می دهند که عزت جهاد و مجاهد بودنش را زیر سوال می برند، و دشمنان استهزا کنان با طنز و کنایه از پروسه صلح وی استقبال می نمایند.
ازین وضع دلم گرفت!
بلی! دلم خیلی درد کرد و خواستم در یک سعی دوباره، درد دلم را ازین طریق با ایشان؛ به حیث یک برادر دینی، یک عضوی از اعضای نهضت اسلامی، یک دوست و همکار جهادی، یکه همسفر دوره های طلایی، یک هم صحبت، یک خبرنگار و از همه مهمتر یک مجاهد راه الله(ج) در میان گذارم.
نه فقط مطرح سازم، بلکه راه های حل و عملی آنرا، همچو گذشته ها یکبار دیگر پیشکش گردانم. این راه حل ها نتنها از برای حزب، بلکه از برای تمامی اعضای تنظیم های جهادی که با نیات پاک به جهاد روی آورده بودند، و فعلاً در بلاتکلیفی بسر میبرند شامل میگردد که با توفیق الهی پیشکش خواهم ساخت.
ازینکه طبیعت کثیری از مسئولین حزب و همتاهای فیسبوکی شان گرم و آتشین مزاج می باشد، نخواستم همه را در یک رساله پیشکش بدارم. می خواهم آنرا بقسم مقالات جداگانه بدست نشر بسپارم، تا در هر وقفه ای چاپی، آرامش دوباره بر ایشان برگردد و در امور از تعقل و تدبر بیشتر کار گیرند.
اما قبل ازآن درد دلی با حکمتیار صاحب داشتم:
میدانم که شاید دیر شده باشد، اما کلام خالق ام که آرامبخش دلهاست، دوباره برایم روحیه می بخشد که ناامیدی خصلت کافران بوده، و از آن دوری گزین!
برادر مجاهدم حکمتیار صاحب!
همانگونه که دشمنان و رسانه ها، باتعجب از این حرکت «نامناسب» و «بی وقت» شما، عناوین اخبارشان را شکل داده ومیدهند، برای دوستان واقعی شما و برای بنده نیز شگفت آور بود. زیرا حکمتیار یکه بنده می شناختم، نه دراعلامیه ها و نه در مصاحبه هایش پیداست. همین امر باعث شگفت زده گی بنده گردیده که حتی در جمع دوستان، تبصره ها و حدس و گمان های را براه میداشته باشد.
بلی! حدس وگمان های از وفات شما، ویا در بستر بیماری بودن شما، ویا «خلع سلاح» و صلاحیت شما توسط اطرافیان تان. زیرا با آنهمه صفات یکه، تاریخ نمی تواند از آن چشم پوشی کند، نکات ضعفی را نیز دارا هستید که یکی از آنها، زود اعتماد بر افراد متملق نمودن، و گماشتن ایشان در امورات کلیدی حزب اسلامی می باشد. بدون شک، هیچ انسانی آفریده نشده است که بدون ضعف و اشتباه باشد، بخصوص رغبت در برابر متملقین. اما برای رهبران و مدیران «مسئول سرنوشت رعیت»، زیان آن خیلی عمیق و تباه کن می باشد! این چیزی ست که در دوره های نچندان دور، خودی شما شاهد آن بودید، و برای همچو افراد واژه «دوستان نیمه راه» را نیز بکار بردید.
بلی! این «دوستان نیمه راه» همان های بودند که بنده در نامه سرگشاده خدمتان در کنفرانس «زاهدان» از آنها به اسم «تاجران جهادی» نام برده بودم. آنهای که با توجیه الگو پذیری از حزب رفاه ترکیه (نجم الدین اربکان رحمه الله)، صاحب مغازه ها، شرکت ها، فابریکات ووو… شدند، حزب و شما را در نیمه راه گذاشتند! حالا نیز، اینهای که برای تکمیل شهرک هایشان، «پروسه صلح» را باز نموده اند، وسعی دارند تا شما (بقیه حزب اسلامی) را با بردران ات (که طی این پانزده سال جهاد، که در کنارهم بودید و در برابر متجاوزین می رزمیدید) دشمن ساخته و با دشمنان ات (که خود آنها را دست نشانده و اجیر نامیده بودید یعنی اُعمال متجاوزین و مجاهدنماها) نزدیک گردانند! اینها نیز از همان قماش افرادی هستند که در نهایت به انشعاب جدیدی حزب روی خواهند آوردند، و بر شما نیز اتهام «خودخواهی» و «یکتازی» را وارد خواهند ساختند! زیرا تشخیص و مدیریت کاری شما نسبت به گردانندگان حزب (بخصوص در سطح دفاتر) بیشتر در اولویت دادن مهارت های زبانی تمرکز یافته نه تقوای الهی!
با آنهمه شهامت و مجاهدت یکه در وجود شما نهفته است و تاریخ کشور چه، که تاریخ امت اسلامی به آن می بالند؛ این دو ضعف در مدیریت شما، همه را تحت شعاع قرار داده و محبوبیت تان را در بین امت اسلامی زیر سوال برده و حزب اسلامی را نیز به سیری نزولی اش دوباره می کشاند!
بلی! تأثیر پذیری شما از افراد متملق، و اولویت دادن مهارت های زبانی در کدر رهبری حزب اسلامی، دو پدیده سرنوشت ساز در هر مقطع زمانی از برای حزب اسلامی بوده و می باشد!
تأثیر این دو پدیده در دور دوم مقاومت برعلیه متجاوزین امریکا، نیز حزب اسلامی را در جهت انحراف مسیر داد. و این درست زمانی آغاز یافت که حزب اسلامی خط بنیادی جهاد در راه الله(ج) را از طریق حضورش در گردآب کثیف انتخابات توجیه داشت! نتنها توجیه داشت، بلکه چراغ سبزی برای متجاوزین، درمخالفت با بقیه ای نیروی مقاومت (طالبان) نشان داد! درهمان مراحل، بنده مقالات و نقد های پیهم را پیشکش «نیروی مقاومت»، بالاخص «حزب اسلامی» نمودم. این هوشدارها نه تنها اینکه خلاصه به محدوده های شعاری و گفتاری نمی ماند، بلکه راهکرد های عملی و راه های حل آنرا نیز به ترتیب و ماده وار دربر داشت؛ که مسءولین حزب، ضمن آنکه به آن وقعی نگذاشتن، آنرا در مخالفت شخص با بنده نیز شکل دادند.
شاید برای محقیقین و دور اندیشان؛ قبل از بررسی حالات فعلی، خالی از خیر نباشد که یک سری به این مقالات بزنند. مقالاتی که سه سال قبل، از طریق سایت- و صفحه فیسبوک بنده انعکاس یافت تا نیروی مقاومت را در مجموع (چه در سطح تنظیمی و چه در سطح فردی) نسبت به مشکلات و تهدیداتی که متوجه شان هست، هشدار دهد! زیرا نکاتی را که قبلاٌ نسبت به آن هشدار داده شده بودند، متأسفانه بخش از آن فعلاٌ دامنگیر «حزب اسلامی» شده است!
این نوشته ها به ترتیب «نشر زمانی» آن، شامل این مقالات می گردد:
1- سخن چند با مجاهدان جبهه مقاومت (تحریک طالبان و حزب اسلامی):
http://www.2afghan.com/2013-03-27%20Sukhan%20Chand.pdf
2- سخن دوباره با مجاهدان جبهه مقاومت (تحریک طالبان و حزب اسلامی):
http://www.2afghan.com/2013-04-19%20Sukhan%20dubara.pdf
3- جایگاه ذهنی فردگرایی:
http://www.2afghan.com/2013-05-03%20Jaygahe%20Zehni%20Fardgrayi.pdf
4- پس چه باید کرد؟
http://www.2afghan.com/2013-06-16%20Pas%20chi%20bayad%20kard.pdf
5- آغاز اشتباه!
http://www.2afghan.com/2014-01-13%20Aghaz%20Eshtebah.pdf
6- حزب اسلامی از مرحلۀ آغاز- به مرحلۀ توجیه اشتباه!
http://www.2afghan.com/2014-04-13%20Tawjeh%20Eshtebah.pdf
7- نقدی بر “پیام عیدی” حکمتیار صاحب!
8- لاشخوران حزب، استخوان خور شده اند! (کارتون)
و اما حالا!؟
با بستن صفحات قبلی؛ و از اینکه چه گذشته و زود برمسند قضاوت قرار گرفته و بر یکدیگر به مخالفت پردازیم. بیاید تا پیامد های این حرکت جدید (پروسه صلح) را در…
(ادامه مطلب را در بخش دوم پیگیری نماید!)
شرح عکس: 26 جولایی 1986 بنده با حکمتیارصاحب در بلندترین قلعه کوه آبچکان لوگر