افغانستان کنونی به کدام سمت در حرکت است؟

نوشته: حبیب الله هلال بلخی

تبلیغات گسترده و گوناگون مطبوعات و رسانه های جمعی در تغییر افکار لحظه به لحظه افراد و جامعه تاثیر گذار است. در مورد مسئله و آینده نگری افغانستان این تبلیغات و نشرات به حدی متفاوت و ضد و نقیض است که با تعقیب چند ساعته و چند روزه هر یک از این رسانه ها ذهن و فکر شخص تغییر یکصد و هشتاد درجه نموده و در مورد همان مسئله از جهت مثبت به منفی می گراید و یا باالعکس می گردد.

رعایت اصل بی طرفی رسانه ها و اشخاصی که خود را متضمن به مراعات کامل آن می دانند، نیز فقط در حد یک شعار باقی مانده است و علاوه بر آن نیز دولت ها در همه کشورها و جوامعی که منافع شان ایجاب می نماید، رسانه یی بیرونی و درونی فعال نموده و از طریق آن چنان انحرافات و اعوجاج هایی را به خورد ملل و جوامع کشورهای مطبوع می دهند که با اندک تامل و تعمق در حقیقت ظاهر آن نیز می توان بوضوع به یاوه سرایی های کامل آن پی برده و دانست که حقیقت میدانی با سراب های تبلیغاتی چه اندازه متفاوت میباشد.

در اوضاع کنونی افغانستان که حدود دوسال از حاکمیت امارت اسلامی می گذرد، نیز سئوالات و پرسش هایی در مورد چگونگی اداره کشور و آینده متصور این سرزمین اذهان را به خود مشغول کرده است، که با تعقیب هر یک از جهت های تبلیغاتی، حقیقت امر از ذهن آدم پر کشیده و سئوالات دیگری جایگزین آن می شود. مطبوعات و رسانه های داخلی و دولتی همه روز از گل و گلزار شدن کشور می گویند و خبرهای شبانه روزی از بازسازی و عمران در همۀ عرصه ها به نشر می رسانند. اما از جانب دیگر رسانه های خارجی از توقف قطار افغانستان در مسیر پیشرفت و ترقی می گویند و می افزایند که زندگی افغان ها و جامعه افغانی پس از آمدن امارت اسلامی و گذر زمان دوساله با مشکلات عدیدۀ جدی و چالش های فراوانی مواجه گردیده است که سبب شده، افغان ها به سختی بتوانند مایحتاج زندگی فردای خود را فراهم نمایند و همچنین بسته شدن دروازه های تعلیمی و آموزشی، امید افغان ها به فردای روشن کشور را از بین برده است. پس حقیقت امر چیست؟ و افغانستان کنونی به کدام سمت در حرکت است؟

بیائید نگرشی حقیقت جویانه به واقعیت های موجود افغانستان در دوران بعد از سقوط نظام جمهوری داشته و یک مقایسه کلی از چگونگی روند حرکت افغانستان به جهت های مثبت یا منفی داشته باشیم.

در عرصه تعلیم و آموزش:

بزرگترین دستاور یا به اصطلاح آنچه که پیشرفت افغانستان در دو دهه حکومت جمهوری اسلامی خوانده می شد، فراگیر شدن گسترده علم و دانش در جامعه و ارتقای سطح سواد عمومی بود که هر دو قشر زنان و مردان از آن بهره مند شده و هر ساله هزاران تن محصلین و متخصصین در بخش های مختلف علمی سند فراغت حاصل می نمودند. اما بالعلکس امروز دروازه های پوهنتون ها و مؤسسات تحصیلات عالی بر روی زنان و دختران مسدود است و نیمی از قشر تحصیل یافته جامعه از شرکت در آینده سازی وطن محروم شده و در زمان قادم نیز بی سوادی بر این نیم قشر خانه نشین ملت مستولی می شود که این خود به معنای عقب ماندگی کشور از قطار در حرکت ترقی و پیشرفت است.

در عرصه اقتصاد و خودکفایی:

مورد دوم، اقتصاد قوی کشور بود که علاوه بر سرمایه گذاری داخلی و خارجی، کمک های مادی کشورهای بزرگ در عرصه های مختلف و مورد ضرورت سبب بهبود اقتصاد و تولید بازار کار برای افغان ها بسیار موثر بوده است. ولی پس از سقوط نظام جمهوری سرمایه گذاری های خارجی متوقف شده و سرمایه های داخلی از کشور بیرون کشیده شدند و روند مساعدت های کشورهای بزرگ راکد و مقید شدند. که این خود سبب سقوط اقتصاد و اتکای اقتصادی کشور به همسایگان و کشورهای بیرون می شود.

در عرصه آزادی های فردی، اجتماعی و رسانه یی

مورد سوم که شاید بسیاری ها از آن به حیث ابزار تبلیغاتی علیه نظام کنونی استفاده نمایند، آزادی های فردی و اجتماعی و همچنین آزادی مطبوعات و رسانه ها باشد که در دوران نظام جمهوریت رسانه ها و مطبوعات داخلی به حدی زیاد شده بودند که با هر نامی که به ذهن تان خطور کند، یا رسانه دیداری، شنیداری یا چاپی داشتیم. و حال اکثریت نشرات این رسانه ها یا متوقف و یا بطور کامل بسته شده اند. که این معضله سبب عدم اطلاع رسانی بر وقت و آگاهی عامه به اطلاعات و معلومات جمعی و مورد ضرورت می شود.

در عرصه سیاسی برسمیت شناخته شدن افغانستان

مورد چهارمی که امروزه در معراق توجه افغان های داخل کشور و نقطه داغ تبلیغاتی سردمداران فراری و بعضی از افغان های خارج از کشور شده است، موضوع برسمیت شناخته شدن و یا شناخته نشدن افغانستان پس از حاکمیت امارت اسلامی است که بر افکار شمار زیادی از مردم در داخل و بیرون اثر افکنده و سبب تشویق آنها از چگونگی طرح پلان زندگی آینده شان در داخل یا بیرون از کشور شده است. البته فراتر از موارد فوق الذکر، مسائل و موضوعات عدیده یی نیز هستند که بحیث فقره در مواد ذکر شده، یاد می گردند و هر یک از جهت ها با مثبت و منفی بیان نمودن آن، سعی دارند، اذهان مردم و جامعه را بسوی هدفشان نیل دهند.

حال اگر بصورت کلی برای همه موارد فوق الذکر یک جواب کوتاه و کامل بدهیم، می توانیم به یقین بگوئیم که تنها چیزی که می تواند محور و نقطه ثقل برای بازسازی، عمران، توسعه و پیشرفت در همۀ عرصه ها باشد، وجود امنیت و ثبات است که متاسفانه افغانستان عزیزمان از چهل سال بدینسو صاحب آن نشده بود و این فقدان امنیت، آرامش و ثبات زمینه را برای هر نوع بی ثباتی سیاسی و حکومتداری، ظلم و جنایت، فساد و اختلاس و متعاقب آن همه مصایب مسائل حول و حوش یک کشور و کشورداری خوب را در خود ذوب می کند.

پس از سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن امارت اسلامی، اولین مورد بسیار قابل قدر و چشمگیر این بود که جلو هرگونه قتل و کشتار، انتقام گیری و خونریزی گرفته شد و در یک فرمان عفو عمومی، زمینه برای از هم گذشتگی، بخشش و تبرع آماده گردید و نظام جمهور به حکومت اسلامی در یک فضای آرام و مطمئن تبدیل گردید. این بارزترین نمونه و مثال از مزایای حکومت اسلامی است که برای ملت و مردمش غم، درد و رنج را از بین برده و سرور، شادی و نشاط را به ارمغان می آورد.

مورد دوم بسیار مهم آمدن امنیت و ثبات است که افغان ها برای سالیان سال از نعمت این هستی بزرگ محروم بودند. طبیعی است که در مقطع زمانی طلوع و غروب هر نظام و حکومت، پایه های قوی حکومتداری سست و ضعیف می شوند و زمینه را برای بی ثباتی و هرج و مرج فراهم می نمایند، اما خوشبختانه در هنگام سقوط نظام جمهوری و آمدن امارت اسلامی که غروب و طلوع دو نظام متفاوت، مغایر و ناهمگون بود، هیچ نوع روزن و منفذ برای بی بندباری فراهم نگردید. پس از آن نیز لله الحمد تا اکنون امنیت و ثبات سرتاسری کما فی السابق باقی است که سبب خوشنودی مردم و اعتماد جهانیان گردیده و توجه و هجوم سرمایه گذاران داخلی و خارجی به سرمایه گذاری در عرصه های مختلف در کشور گردیده است.

اما آنچه که رسانه ها و مطبوعات مغرض برای تشویش اذهان عمومی تبلیغ می کنند، موضوع تعلیم و آموزش و خصوصا تعلیم دختران است که فعلا به شکل موقت معطل می باشد. اما فراتر از آن و بصورت کلی روند تعلیمی کنونی در کشور، در نتیجه سالیان متمادی جنگ و درگیری دارای نواقص و کاستی هایی است که مایحتاج بازنگری و تجدید کامل نصاب تعلیمی را می نماید. متاسفانه حقیقتی را که باید همه پذیرای آن باشیم اینست که با صرف منابع، انرژی و پول هنگفت بازهم جوانانی که پس از سالیان متمادی از پوهنتون ها و موسسات تحصیلات عالی فارغ می شوند، به حدی سطح علمی آنها ضعیف است که آدم را در حیرت می اندازد. بطور مثال محصل فارغ التحصیل از ادبیات دری، قادر به نوشتن یک عبارت صحیح و عاری از اشتباهات املایی و انشایی نیست. اما اگر فقط بر مورد فوق الذکر تمرکز نمائیم، باید اضافه نمائیم که در کشور اسلامی مثل افغانستان موضوع تعلیم و تحصیل دختران حائز اهمیت زیادی است و اگر به دختران اجازه تعلیم و تحصیل در سطح بالا فراهم می شود، باید برای دوران پس از فراغت آنان نیز پلان ها و برنامه های صحیح سنجیده و عملی گردد. و نقطه عطف همینجاست که سبب شده تا فعلا این بخش تعلیمی معطل باشد. مثلا وقتی دختران از بخش های حقوق، اقتصاد، انجینری، تکنولوژی و زراعت شوند، در وزارت خانه ها و ادارات چگونه و تحت چه شرایطی کار و وظیفه نمایند. چگونگی  نوعیت و فضای کار زنان و دختران  تحصیل یافته موردی است که تا وقتی حل و فصل نشده و نتیجه گیری درست نگردد، تحصیل دختران در سطح عالی بی معنا است.  بخاطر همین است که به مسئولین ذیربط وظیفه داده شده است که این موضوع را همه جانبه و دقیق بررسی نموده و راه حل های مناسب را تشخیص و ارائه نمایند. پس از آن در مورد چگونگی تحصیل دختران، رشته های تحصیلی مورد ضرورت برای آنان و آینده کار و اشتغال آنان تصامیم لازم و نهایی گرفته شده و دروازه های پوهنتون ها برای دختران باز خواهند شد.

در عرصه اقتصاد و خودکفایی باید بگویم که پس از امنیت، خود ارادیت دومین مسئله حیاتی برای یک کشور است که بتواند با اراده خود، منافع و مضرت خود را تشخیص داده و با توجه به مصالح داخلی و خارجی خود، فیصله های مناسب و سودمند انجام دهد. بر همگان هویداست که در نظام جمهوری، خود ارادیت نسبی هم وجود نداشت و مصالح ملت و نظام اصلا مطرح نبود، بلکه آنچه که کشورهای متجاوز صلاح می دانستند، خط مش نظام و دولت همان بود و بر همان راه و روش تصمیم گیری صورت می گرفت. از سوی دیګر شماری از قدرتمندان و آنهائیکه حمایت متجاوزین را بهمراه داشتند، بر چشمه های اقتصادی کشور نشسته و هر آنچه خواهشات شان تقاضا می نمود، بر کافه ملت تحمیل می کردند. گمرکات کشور در هر سمت و سو در زیر سلطه حاکمان مطلقه همان جهت  قرار داشت و هر آنچه از دست هایشان به بیرون می تلابید را به دولت مرکزی ارسال می کردند. در بخش معادن و استخران آن نیز وضعیت ناگوارتر از بنادر و گمرکات بود. قراردادهای کلان با اشاره متجاوزین فقط با شرکت های بین الملل مطلوب صورت می گرفت و طرف داخلی آنها نیز زورمندان منطقه و همکاران نفوذی ارگ بودند که همۀ نفع و سود آن از تصفیه حساب های چند مرحله یی فقط می توانست مصارف مهمانی های چند نوبتی کاخ نشینان را فراهم آورد و بس. مابقی استخراجات خورد و کوچک را حاکمان بلامنازع سمت و سو در اختیار داشتند و فقط می توانست مصارف چکرهای دوبی و ممبیی آنها را پوره کند.

بودیجه و مصارف وزارتخانه ها و ادارات مستقل را کشورهای متجاوز با صندوق خیراتی که برای افغانستان گذاشته بودند، تامین می کردند و در عوض وزارتخانه ها به نوعی مربوط هر سفارت و کشور خارجی پنداشته می شد و هر وزیر آن وزارت نیز به نوعی بعد از سفیر کشور مطلوب نماینده سوم برای منافع و کارکرد آنان بود. در چنین محیط ایجاد شده، چگونه کشور می توانست قطار اقتصادی خود را بسوی صعود اقتصادی به حرکت در آورد. در حالیکه هر واگون این قطار بصورت مستقل مسیر رفت و برگشت داشت. همین مسائل و دلایل بود که نظام جمهوری هیچگاهی نتوانست در بخش زیرساخت های کشور و پروژه های زیربنایی اقدام قابل نگرش و گویش انجام دهد. بیست سال تمام علاوه بر درآمدهای هنگفت از استخراج معادن، میلیون ها دالر کمک های ظاهرا بلاعوض بسوی این کشور سرازیر بود، اما همه اینها نتوانست تغییری در شکل و ساختار ولایات، ولسوالی ها، شهرها و قریه جات بیاورد و یا نان خشک دسترخوان ملت را چرب و تر نماید.

اما حال افغانستان بدون هیچ نوع مساعدت بیرونی و با استفاده از جمع آوری داشته های ملت و کشور توانسته است برای واگون های قطار اقتصاد کشور یک مسیر واحد و مشخص ترسیم کند و این قطار سنگین و زخم خورده را بسوی بازسازی، خودکفایی و پیشرفت به حرکت درآورد. آنچه از گمرکات جمع آوری و از معادن استخراج می شود، ذره ذره و قطره قطره آن به سرمایه ملی نظام سرازیر شده و از آنجا بصورت صحیح و عادلانه در بخش های لازم و مورد ضرورت مصرف می شود، علاوتا با همین داشته های کم و احتیاجات زیاد، بازهم پروژه های کلان عمران و بازسازی زیر کار و افتتاح می شوند. رغبت به سرمایه گذاری های داخلی و خارجی به اوج رسیده و هر کس بر حسب داشته های خود مشتاق کار کردن و فعالیت در هریک از بخش های مورد علاقه اش است. بصورت کلی در دو سال اخیر و بالاخص در یکسال پسین، اقتصاد افغانستان به حدی خودکفا شده و بر پای خود ایستاده است که اکنون باثبات ترین واحد پولی جهان (دالر) نیز در مقابل ارز افغانی به لرزه افتاده و قدم های سقوط خود را می پیماید. کاری که بیست سال تمام نظام جمهوری با داشتن قشر تحصیل کرده و تحمیلی غرب و با وجود حمایت های جهانی و بین المللی نتوانست برای این سرزمین انجام دهد، نظام اسلامی امارت در مدت یکسال بهتر و بیشتر از آن را انجام داده و به ثمر رسانده است. و ضرب المثل معروف خود بیانگر این مدعاست که می گویند:” سالی که خوش است از بهارش پیداست”.

در عرصه آزادی هایی که زیر نام دیموکراسی برای افراد، جامعه، رسانه ها و مطبوعات تعریف شده بود، نیز سبب ازیاد بدبختی برای ملت گردیده بود. زیرا این دیموکراسی و آزادی های زیر چتر آن به شکلی تعریف و در حال اجرا بود که زندگی فردی و اجتماعی ملت را تهدید می کرد، آزادی بیان، آزادی انتخاب مذهب، آزادی انتخاب شیوه زندگی و پوشش و آزادی های دیگر سبب متنکر شدن اعضای خانواده و جامعه از یکدیګر شده بود. هرکدام بر اساس باورهای نادرست و غلطی که از سوی رسانه ها و مطبوعات مغرض برایشان تبلیغ و میانشان ترویج میشد، مسیر مجزا و انحرافی برای خود انتخاب نموده و عملا خانواده ها و جامعه را مضمحل و داغان می کرد. در موازی با ترویج این رویکرد، بجز تعداد محدودی از رسانه های داخلی و ملی، صدها رسانه دیداری، شنیداری و چاپی برای تزریق کلتور و فرهنگ ناشایست غرب و سیکولار به جامعه سنتی افغانی مشغول فعالیت و نشرات بودند. و آزادی را چنان به تاروپود و مغز فرد فرد تزریق می کردند که هرکدام برای متمدن نشان دادن خود بر دیگری در تلاش تصاحب میدان می بود. صله رحمی، حس همدردی، اخوت اسلامی از خانواده ها و جامعه رخت بر بسته و زن و مرد خانواده و جامعه برای اندوختن مال و مادیات به تکاپوی نابود کننده واداشته شده بودند. اما پس از سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن امارت اسلامی، شیوه زندگی شیرین اسلامی بر خانواده و جامعه حکفرما گردیده و هر فرد خانواده و جامعه با شناخت جایگاه و مسئولیت خود و دیگران، مکلف به تعامل صحیح است. در نظام اسلامی هیچ کس حق خروج از دایره یی که برای او مشخص شده است را ندارد و این دایره تمام حقوق دینی و انسانی او را محفوظ داشته و هم شیوه تعامل با تک تک از افراد را برایش بیان نموده است و بدین ترتیب خانواده جایگاه مقدس خود را حصول نموده و جامعه نیز به ساختار صحیح خود بازگشت نموده است. عزت و آبروی هر فرد با توجه به شخصیت، جایگاه و مسلکش محفوظ و نسبت به یکدیگر به ادای سلام و احترام مکلف هستند. بدین سال یکبار دیگر گسستگی و پاشیدگی که در حال وجود و گسترش بود، از میان برداشته شد و دین، کلتور و عنعنات اصیلی که در حال پر کشیدن بودند، دوباره به محیط خانواده و جامعه بازگشتند.

موضوع برسمیت شناخته شدن افغانستان از سوی جامعه جهانی، یک مسئله مهم است، و به کشورمان در عرصه سیاسی و بین المللی اعتبار جهانی داده و راه را برای سایر امورات سیاسی و اقتصادی هموار می نماید. اما اهداف کشورهای غربی از عدم همکاری در برسمیت شناخته شدن افغانستان فراتر از مسائل داخلی افغانستان است. اصولا مسائل داخلی بسیاری از کشورهای جهان بسیار وخیم تر از افغانستان است اما در امر عدم برسمیت شناخته شدن آن کدام عملی انجام نمی شود. غرب بعد از شکست در افغانستان و خروج از کشورمان، مسئولیت های قانونی زیادی بر عهده داشت که مکلف به انجام آن می بود اما آن سو تر از اینها، خلاف اصول و قوانین بین الملل به انجماد دارایی های ملت افغان پرداخته و تعزیراتی که سبب زیان به زندگی و ملت افغان می شود، را بر کشورمان وضع نمودند. که امیدواریم بزودی جهانیان با درک حقایق و ادای مسئولیت های خود برای برسمیت شناخته شدن افغانستان هرچه عاجلتر اقدام نمایند.

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button