آخ کمرم، یا گاو بزرگ …

سلسله فکاهی های کج کلاه خان (12)
نوشته: کج کلاه خان آزاد اندیش
تحت عنوان: “آخ کمرم، یا گاو بزرگ …”
مودی: ویل کم اشرف گنی! کیا حال هی؟
اشرف در حالی که خوش و خندان تیز و شتابان به طرف صدر اعظم هند می رفت جیغ می زد: تیک تاک، تیک تاک، تیک تاک، تا که به وی رسید و سریع او را بغل کرد و کمرش را چفت گرفت.
مودی: هی هی کمرم را چرا ایقه محکم گرفتی خیریت است؟
اشرف: خوشحالی صیب نمی دانی چقه خوشحال استم (و در عین حال مودی را بیشتر فشار می داد)
مودی: کمرم درد گرفت یله کن دیوانه !
اشرف: نی صایب یله شدنی نیستی تا با من کشتی نگیری؟
صدراعظم هند: چی؟
اشرف: کشتی صیب کشتی !
مودی: دیوانه شدی این چه گپ است دوربین رسانه ها را نمی بینی؟
اشرف: بیخی خوش گپ است به گاوهای که می پرستی اگه یله شوی من قصد دارم محبت شما را جبران کنم، از مه نترس وقتی به گوشتی شدیم مه خودم را میغلتانم تا یک افتخار نصیب تان شوه صیب!
مودی: دیوانه شدی نکن زشت است دوربین ها فیلمبرداری و عکاس ها تصویر بر می دارند.
اشرف: خی باشه کمی کمرتان را فشار بدم ببینم چقه زور دارین صیب ههههه
مودی: آخ یا گاو بزرگ یک شاخ بزن این احمق را!
اشرف: چی گفتین صیب گاو! باشه صیب ما می خواستیم چند گوسفند پیش پای تان بکشیم حالی که گفتی گاو، گاو میکشیم …
اشرف در این لحظه بلافاصله با داکتر عبدالله به تماس شد: الو عبدالله جان قند چی حال داری بچیم؟
عبدالله: بله صیب فرمان دهید؟
اشرف: عبدالله بچیم اگه آرایش تمام کدی یک لحظه همو دوستم کته کله را بفرست از گله گاو محقق یک گاو چاق و چله مثل خودش گرفته بیاورد پیش پای عزیز ما مودی جان خونش ره بریزاند … یالا زود باش.
عبدالله: بچشم صایب!
مودی بدبخت که شگفت زده شده بود گفت نه منظورم …
اشرف اجازه نداد و گفت: صیب بیغم باش دوستم کار بلد است چاق گاو پیدا میکنه تو غم نکن، حالی که گوشتی نمی گیری خی یک بوس بده بچه مقبول!
مودی: نی زشت است!
اشرف: چی زشت است زشت است می کنی اینجا هند نیست هرچه حلال است دیموکراسی جان کیری است خی گردنت را یک ماچ می کنم …
و همینطور دیوانه واری ماچ کنان، گردن زنان، سیپک زده به طرف قصرگلخانه و تعمیر جدید چورلمان روان شدند.