دو روز پي در پي برج ثور با تقبيح و تجليل

نويسنده: عبدالبصير منيب

٣٧ سال قبل از امروز در هفتم ثور ١٣٥٧ شمسي كودتاي ننگين و سياه عليه نظام جمهوريت،  توسط جناح خلق و پرچم به كمك نظامي و سياسي اتحاد جماهير شوروي بوقوع پيوست، كه اين كودتاي سياه پيآمد هاي بعدي را با خود داشت كه تا الحال مردم اين سرزمين از شعله آن متضرر شده و ملت جبران آن را در يك جنگ دوام دار و تحميلي با مداخلات همسايگان و قدرت هاي جهاني مي پردازند. بدون شك كودتا هفت ثور كه سر آغاز بدبختي مردم افغانستان بوده و روز ديگري كه ادامه چنين روز سياه و ننگين بوده؛ البته ٢٣ سال قبل از امروز در هشتم ثور ١٣٧١ شمسي با همكاري همان جناح خلق و پرچم براي بقاي سياسي خود انجام دادند.

عاملين اصلي كودتاي هفتم ثور كه ضابطان كم تجربه با عدم شعور سياسي در حكومت داري بودند و در ضمن خلاف جامعه سنتي و اسلامي افغانستان عليه اعتقادات اسلامي و ملي اين سرزمين عمل نمودند و با شعار ميان تهي ” كور، كالي، دودي” ميخواستند مردم را فريب دهند، مگر مردم مسلمان و متدين بخاطر دفاع از شعاير اسلامي و ملي در ابتدا با دست خالي، بدون كدام حمايت خارجي دست به قيام زدند و اين قيام ها و مجاهدت ها مربوط به يك قوم، سمت، ولايت و قشر خاص نبوده، بلكه از هر گوشه و كنار كشور اعم از علما، خوانين، افسران، مامورين، محصلين، متعلمين و اهل كسبه در مقابل رژيم حاكم دست به قيام زدند.
مهاجرت ها، قتل و كشتار دست جمعي، مبحوس كردن، معلول شدن، معيوب شدن، يتيم شدن و بيوه شدن از همين روز سياه آغاز گرديد.
اتحاد شوروي آنوقت حامي رژيم خلق و پرچم با تغير چهره هاي تره كي، امين، كارمل و نجيب در صحنه سياسي و مداخله نظامي در مدت ١٤ سال موفق نشدند به پيروزي برسند و بالاخره بعد از ١٠ سال حضور نظامي با هزينه هنگفت مالي و نظامي همراه با تلفات جاني مجبور به عقب نشيني شدند و شكست فاحش خود را در اين جنگ پذيرفتند. كودتاي هفت ثور آغاز بدبختي مردم افغانستان بوده كه حتي سران اين حزب به اشتباه تاريخي خويش اعتراف دارند.

بعد از ١٠ سال حضور نظامي قشون سرخ كه توان مقاومت را در مقابل جهاد برحق مردم مجاهد نداشتند و به عقب نشيني مجبور شدند و ناگفته نماند كه مجاهدين افغان را از لحاظ مالي و نظامي، با وجوديكه در ابتدا قيام ها همه خود جوش و مردمي بوده، مگر بعداً بخاطر منافع خود در منطقه ايالات متحده امريكا و متحدين ايشان كمك مينمودند و اين حمايت آنها بخاطر أقامه حكومت اسلامي و جهاد برحق افغان ها نبوده، بلكه بخاطر هراس از حريف خود اتحاد شوروي،  تا اينكه مانع حضور نظامي شوروي در آب هاي گرم خليج شوند و تا هنگام حضور نظامي شوروي از هيچ نوع كمك دريغ نكردند.

ملت مجاهد قرباني دادند و هدف اعلاي كلمة الله و اقامه حكومت اسلامي بود، مگر عوامل مختلف از قبيل تعدد احزاب جهادي، عدم رهبري واحد، بي اتفاقي، جاه طلبي، عدم تجربه سياسي، مداخله همسايه ها، قدرت هاي جهاني و يك سلسله عوامل ديگر مانع اقامه حكومت اسلامي شده و بار ديگر بعد از شكست رژيم خلق و پرچم، جنگ هاي داخلي و تنظيمي آغاز گرديد و كشور به جهت ملك الطوايفي سوق داده شد.

مردم مجاهد از گوشه و كنار بدون كدام امتياز قرباني دادند، مگر متاسفانه كه اين همه قرباني ها و مجاهدت ها ناديده گرفته شده؛ عده بخاطر رسيدن به قدرت، عدم تجربه كافي سياسي، با اراده حذف جناح مقابل از صحنه سياسي با همكاري همان خلق و پرچم كه آنها نيز بخاطر بقاي خود، مردم را به طرف جنگ سوق دادند.

در بُعد نظامي مردم مجاهد موفق شدند و حريف را شكست دادند و از بركت همين مجاهدت ها، ملت هاي اسير درس آزادي آموختند، اتحاد شوروي سابق به پانزده جمهوريت تقسيم گرديد، آلمان شرق و غرب با هم يكجا گرديد، مجسمه لينين در ميدان سرخ تخريب، ولي متاسفانه در ميدان سياست كه همانا آرمان بيشتر از يك و نيم ميليون شهيد اقامه حكومت اسلامي بود؛ سران مجاهدين بين هم در گير شدند و قرباني ها و مجاهدت ها همه به صفر ضرب گرديد.
يكي از عوامل ديگريكه مجاهدين بعد از پيروزي به اين موفق نشدند، رهبري واحد بود و فقط در داخل هر تنظيم سلاح توزيع كردند و جهاد كردند، مگر در بُعد تبليغ و ترويج اسلامي توجه خاص نكردند، حتي در پشاور و تهران سران مجاهدين به اين فكر نبودند كه در آينده وارثين حكومت بعدي خواهند بود؛ تا اينكه از جوانان محيط هجرت متخصصين در بخش ها و ابعاد مختلف حكومت داري تربيه كنند و فقط در همين فكر بودند كه سلاح توزيع كنند و مجاهدين را به جنگ روان كنند، كه فعلاً به همان تكنوكرات ها محتاج هستند و حتي در بخش امنيتي و نظامي افراد متخصص ندارند و باز هم به همان جنرالان خلق و پرچم محتاج ميباشند.

اگر امروز از هفت ثور تقبيح و از هشت ثور تجليل صورت ميگيرد و هدف از تجليل ٨ ثور قهرماني و مجاهدت هاي ملت مجاهد باشد، چنين تجليل درست و معقول بوده و اگر هدف از تجليل عمل كرد سران مجاهدين بعد از پيروزي باشد؛ به نظر من عمل درست نبوده از اينكه سران جهاد تجربه سياسي كافي نداشتند و قادر نشدند حكومت اسلامي را تاسيس كنند و ناگفته نماند آنچه كه مانع اقامه حكومت اسلامي در كشور گرديد، عوامل داخلي و خارجي قبل و بعد از پيروزي مجاهدين را با خود داشت كه نميتوان در اين نوشتار خلاصه كرد.

در خاتمه بايد گفت، امروز آنچه مردم دچار يك جنگ دوام دار بوده، عامل اصلي همان كودتاي هفت ثور ١٣٥٧ بوده كه در جامعه سنتي و اسلامي مثل افغانستان به يك كودتاي سياه دست زدند و بعداً بخاطر بقاي خويش، همين خلق و پرچم در بين مجاهدين رخنه كردند و با استفاده از ابزار شيطاني لساني، قومي، منطقوي، أقليت و اكثريت جنگ هاي داخلي را آغاز كردند و شهر كابل كه از جنگ هاي ١٤ ساله در امان بوده به خاك و خون يكسان كردند؛ بعضي از سران مجاهدين در فكر بلند منزل ها و تجارت شدند و همه افتخارات ملت مجاهد و قرباني ها را ناديده گرفتند. جهاد و قرباني را ملت كرد ولي امروز كساني ديگري از آن استفاده سياسي و تجارتي ميكنند.

Show More

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Back to top button