کجایند سوگواران تاکهای شمالی ؟
نویسنده : سمیع الله زرمتی
با آمدن دموکراسی نامنهاد چیزیکه بیشتر ازهمه انکشاف یافت، رسانه ها بخصوص شبکه های تیلویزونی بودند که از سوی جهات و اشخاص گوناگون پایه گذاری شدند و بدون درنظرداشت کمیت و کیفیت تقاضای مردم آغاز به عرضه ای مواد خبری و تبلیغات کردند.
برنامه های میز مدور یا مباحثات زنده تیلویزونی از جمله برنامه های هستند که باداشتن جنجال ها، مشاجرات و گاهی برخوردهای فزیکی نسبت به دگر برنامه ها بیشتر جلب توجه نموده و همروزه بسیاری از شهروندان افغانستان این برنامه های عجیب تیلویزونی را دنبال میکنند.
امرالله صالح، احمد سعیدی،جبار قهرمان،جاوید کوهستانی و چند تن دگر از بیکاران روزگار کسانی هستند که طبق تقسیم اوقات تعین شده بین شبکه های تیلویزون دوره میزنند، در برنامه های تحلیلی و مناقشوی چای می نوشند و هر چه در دلشان می آیند بعنون نظر و تبصره نثار بینندگان میکنند تا موقف صاحب نظری خود را بیشتر تثبیت و تحکیم نمایند .
درین برنامه ها بارها شنیده و دیده ایم، وقتی از صاحب نظران متذکره درباره جنایات گروهای متبوع شان پرسش میشوند ایشان با شوخ چشمی قابل دید مسیر سخن منحرف میسازند و بجاییکه از خود دفاع نمایند دست به اعتراض و اقامه دعوی میزنند و میگویند : آیا تاکهای شمالی را ما سوختاندیم ؟ آیا درخت های قره باغ و استالف را ما شاخبری نمودیم و آیا … وآیا ..
صاحب نظرهای حرفوی به این حرفها به همان موضوع یک و نیم دهه قبل اشاره میکنند وقتی طالبان بعضی از درختان لب سرک در شمال کابل شاخبری نمودند تا از کمین افرازی نیروهای احمدشاه مسعود جلوگیری نمایند .
تا جاییکه من معلومات دارم این تصمیم طالبان یکی از تصامیمی بود که تاحال طالبان ازآن متاسف هستند و عموم طالبان باآن مخالفت جدی داشتند ازهمین جهت تصمیم متذکره بعد از اغاز شدن در مرحله اول به بن بست مواجه شد به هرحال … طالبان هیچگاه درختان را از بیخ برنکرده بلکه فقط آنانرا شاخبری کرده بودند تا درختزار اطراف سرک قابل مخفی شدن و کمین گرفتن نباشد .
اما بعد ازهمان روزها در دهه ای که گذشت بر درختان، تاکستانها و مناطق مسکونی در دور وبر افغانستان چه گذشت و چه میگذرد؟؟ و مهمترین از همه اینکه در برابر این جنایات و وحشیگری برداشت و عکس العمل جنابان صاحب نظر چه هست ؟ اینجا مختصرا به همین موضوع می پردازیم .
صاحب نظران حرفوی که باگذشتن یک ونیم دهه هنوزهم در سوگ درختان شاخبری شده شمالی بسرمیبرند ،سالها است که در برابر چشمانشان درختان انار وانجیر قندهار و تاکهای انگور پنجوایی،میوند، ژیری و دگر ولسوالی های قندهار سوختانده و ازبیخ برکنده میشوند اما سوگواران دروغین تیلویزونی موقف کورکورانه اتخاذ نموده در کمال بی حسی بسر میبرند .
علاوه از تخریب عامه گذشته و عملیات زمین سوخته در مناطق ارغنداب، دند، میوند، ژیری ، پنجوای، بالابلوک فراه و مارجه هلمند از دو ماه به اینسو حکومت ظالم کابل وحشیگری ای بی سابقه در سنگین ولایت هلمند به راه انداخته که درنتیجه اش تا حال زیادتر از یک ونیم هزار خانه های مردم از بین رفته و هزارها هکتار زمین زراعتی، باغات و درختزارها به مخروبه ها مبدل گشته اند.
بلدوزورها و سکواتورهای دولتی ازچندین هفته بدینسو در وادی سنگین مشغول تخریب هستند، و تحت نام عملیات ذوالفقار تاسیسات و ممتلکات عامه ازبین می برند، هزارها خانواده های سنگین بی خانمان شدند، مردم بیجا شده تا قندهار و کابل رفتند، تظاهرات کردند اما هیچ کس صدای شان نشنید و نه هم دلی از ضعف حال شان به تپش درآمد .
آیا این مردم مسلمان و افغان نیستند؟
آیا آنها باشندگان و اتباع همین سرزمین نیستند؟
آیا این کشتزارها ، باغات و خانه های مسکونی از مملوکات این کشور و ملت نبودند ؟
پس چرا این همه بی حسی و بی التفاتی؟؟
کجایند آنانیکه خودرا ملی جلوه میدهند و در برنامه های تیلویزونی سنگ ملی بودن و عاری از تبعیض بودن بسینه میزنند !
چرا تمام اقشار این سرزمین در برابر ظلم جاری در ولایت هلمند کروکور شده و حتی خبرنگاران از پوشش خبری این فاجعه ابا می ورزند !
فاجعه هلمند که هیچ دلیل و بهانه نمیتواند آنرا توجیه کند آزمونی هست برای آنانیکه خود را غمخواران این سرزمین و ملت میشمارند، مردم درد دیده هلمند میتوانند همچو مظالم را تحمل کنند اما طبقه حاکمه و اقشار مطرح کشور هیچگاه نمیتواند موقف تبعیض آمیز خودرا توجیه نموده از شرمساری تاریخی و اخروی آن نجات یابند .